-
«مثنوی آدمها» در نمایشگاه
پنجشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1388 16:44
نمایشگاه کتاب راهروی ۳۲ نشر آشیان دیدار: جمعه
-
بدی و سودمندی
پنجشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1388 14:40
برای انسان٬ خوب نیست که به هرچه میل دارد برسد. بیماریست که تندرستی را خوشآیند میکند٬ بدی نیکی را٬ گرسنگی سیری را٬ و خستگی آسایش را. هراکلیت
-
گزیدههایی از کتاب «مثنوی آدمها» (بخش یازدهم)
پنجشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1388 13:23
نمایشگاه کتاب٬ راهرو ۳۲ ٬ نشر آشیان (عصر جمعه: حضور بنده در غرفه) ادامهی گزیدههای کتاب (قسمت پنجم): نامداران، نامـیانـد، امـا، بشر گاه هستند از بشرها هم، بتر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بیـن «خـوار» و «خــار»، یـک واو است و بس تـــا ســـــرای دیـــــــگـــــــر مــــا، یــک نفس...
-
«مثنوی آدمها» در نمایشگاه کتاب
چهارشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1388 13:17
کتاب «مثنوی آدمها» ٬ چاپ نخست: ۱۳۸۸ ٬ نمابشگاه کتاب٬ راهرو ٬۳۲ انتشارات آشیان. خودم نیز عصر جمعه در غرفه و در خدمت دوستان هستم.
-
گزیدههایی از کتاب «مثنوی آدمها» (بخش دهم)
چهارشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1388 12:02
ادامهی گزیدههای کتاب (قسمت چهارم): جزمیت در کفر و ایمان، بردگیست آدم آزاده، غـــــــرق زنـــــدگـــیست ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آنکــــه بــسـیـــار از خـــدا گـویـــــد، بدان! شاید او ریگی بـه کفشاش هست؛ هان! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جـامــعـــــــه، اول، تــناش را طــالب است «جان»،...
-
گزیدههایی از کتاب «مثنوی آدمها» (بخش نهم)
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1388 18:22
ادامهی گزیدههای کتاب (قسمت سوم): متقی، بی عشق، خسته میشود عشـق بـــی تقـوا شکسـته میشود ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عقل خوب و مصلحتبین، دیگر است جنـــگِ عشــق پاک، با عقــل زر است ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آدمـــی، بـا انـتـخـاباش آدم است بــی گزینش، روح، کمتر از کم است...
-
گزیدههایی از کتاب «مثنوی آدمها» (بخش هشتم)
دوشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1388 23:03
ادامهی گزیدههای کتاب (قسمت دوم): «زشت»، چــون «زیبــا»، نمایی از وجود هـــــر دو مــیچــــرخـنـــــد در دریـای جود ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هر جمیلی، دلربـا نَبْوَد؛ بدان! دلربـایــــی، قصــهای دارد نهـان! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کودک و پیر، عاشق و اهل جنون فـی...
-
گزیدههایی از کتاب «مثنوی آدمها» (بخش هفتم)
دوشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1388 16:16
گزیدههایی از بیتهای کتاب (قسمت نخست): خویش را بشناس اول؛ خویش را تا بدانــی فرق نــــوش و نیــش را ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شـهــرِ پـر از ناســره: شـهــری خراب شهرِ سرشار از سره: شهری سراب ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بت، نه بیرون، در درونات خفته است ایــــن سخـن...
-
تصویر روی جلد کتاب «مثنوی آدمها» (بخش پنجم)
یکشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1388 15:32
بخش نخست بخش دوم بخش سوم بخش چهارم
-
دربارهی کتابِ تازهی «مثنوی آدمها» (بخش چهارم)
یکشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1388 13:36
فهرست کتاب : مقدمه بخشی از شاهبیتهای «مثنوی آدمها» بخش نخست/این طرف یا این طرف؟! ابلهها خشکمغزها عاقلنماها عامیان عالمان ابله دینشعاران دینستیزان دینفروشان آرمانگرایان غیر واقعبین واقعگرایان بی آرمان خشکاخلاقان اندیشهگرایان دو شخصیتیها زورگویان بدخواه زورگویان به ناتوانان نوکرصفتان ناتوانان ستمپذیر...
-
دربارهی کتابِ تازهی «مثنوی آدمها» (بخش سوم)
شنبه 12 اردیبهشتماه سال 1388 08:55
ادامهی متن مقدمهی کتاب: ... در آغاز، از بدیها و نامرادیها و نادوستیها گفتم و نالیدم و نوشتم. هرگز بر آن نبودم که این نالهها را بیش و بسیار پی بگیرم و این مثنوی را بسیار کِش بدهم اما سرشت قلم، مرا به سرنوشتِ سرودن مثنوی بس بلند و درازی کشاند که هیچ در آغاز، در اندیشهی آن نبودم. و اینچنین شد که «مثنوی آدمها»،...
-
دربارهی کتابِ تازهی «مثنوی آدمها» (بخش دوم)
شنبه 12 اردیبهشتماه سال 1388 08:41
متن مقدمهی کتاب: بارها و بارها به آدمها و جنبههای بس گوناگون و پیچیده و پر رمز و راز آنان اندیشیدهام. انسان، چگونه باشندهایست که دربارهی همهچیز، حتی دربارهی خودِ اندیشه، میاندیشد؟! چگونه است که انسان، یگانهباشندهایست که به خود، و به پس از خود، میاندیشد؟! و چگونه است که همین انسان اندیشنده، گاه، از سر...
-
دربارهی کتابِ تازهی «مثنوی آدمها» (بخش نخست)
جمعه 11 اردیبهشتماه سال 1388 18:55
نمابشگاه کتاب٬ راهرو ٬۳۲ انتشارات آشیان (عصر جمعه: حضور بنده در غرفه) سال ۱۳۸۷، یکی از دغدغههای مهم و بنیادی من، آدمها و شخصیتهاشان از دید و دیدگاهِ روانشناسی، اخلاق، فلسفه، جامعهشناسی، و... بود؛ که پیامدِ این دغدغهها، کتابی شد به نام «مثنوی آدمها» . در آغاز، هیچ و هرگز نمیخواستم این مثنوی، به درازا بکشد،...
-
ریچارد رورتی٬ علم٬ و عمل
پنجشنبه 27 فروردینماه سال 1388 01:59
ریچارد رورتی: «دربارهی بستگی و پیوندِ میان اندیشهی هایدگر و نازیسم٬ چیز زیادی نمیتوان گفت. تنها چیزی که میتوان گفت٬ این است که این٬ یک اتفاق است که یکی از نوآورترین اندیشمندان سدهی ما٬ در منش و رفتار٬ فرومایه بوده است... [و باید گفت که] نسبتِ میان کتابهای یک نویسنده و بخشهای گوناگون زندگیاش٬ تنها یک بستگی...
-
مثنوی مولوی: آموزهای آمیزشی
یکشنبه 25 اسفندماه سال 1387 11:31
هرگاه مثنویِ مولوی را میخوانم، بیش از پیش پی به شگفتیاش میبرم! هیچ و هرگز در پی این نیستم که همهی آنچه را که مولوی سروده است، آنهم در جهان امروز، یکسره پذیرفتنی بدانم. سخن، بر سرِ چیز دیگریست. شگفتیِ شگرفِ مثنوی در این است که در همان حال که آموزشی ست، آمیزشی ست!! به سخنی دیگر، مثنوی، هم متنی آموختنیست و هم...
-
تندروی در میانهروی!
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1387 10:21
گاه میبینم که برخی، هنگام و بیهنگام، چنان بر شیپور «میانهروی» میدمند که گوش هر آدم تندرو را کر میکنند! انگار میتوان و میشود در جادهی «میانهروی» نیز تند و باشتاب حرکت کرد! انگار میتوان و میشود در «میانهروی» نیز بس تندرو بود! و چنین کسی را باید چه نامید؟! تندرو یا میانهرو؟!...
-
«پولیتیا» و برگردانهای آن
جمعه 16 اسفندماه سال 1387 09:46
«پولیتیا»، پس از کتابِ «نوامیس»، بزرگترین کتاب افلاطون است. واژهی پولیتیا از «پولیس» (شهر) ساخته شده است. فرانسویها آن را به «جمهوری»، و آلمانیها آن را به «دولت» برگرداندهاند. بسیاری از ایرانیها نیز به پیروی از فرانسویها، آن را «جمهوری» گفتهاند. اما روشن است که اینها هیچکدام برگردانهای رسایی نیستند و با...
-
اگر بخفتی، به که در پوستین مردم افتی
یکشنبه 11 اسفندماه سال 1387 21:41
یاد دارم که در طفلی، متعبدی بودمی و شبخیز و مولعِ زهد و پرهیز. شبی در خدمتِ پدر، علیهالرحمة، نشسته بودم و همهشب، دیده بر هم نبسته و مصحفِ عزیز در کنار گرفته و طایفهای گرد ما خفته. پدر را گفتم: یکی از اینان سر بر نمیدارد که دوگانهای بگذارد! گفت: جان پدر، تو نیز اگر بخفتی، به که در پوستین مردم افتی. (گلستان سعدی)
-
جهان بیدارها و خوابها
یکشنبه 11 اسفندماه سال 1387 15:15
آنانکه بیدارند، جهانی مشترک دارند؛ و آنانکه در خواباند، هر یک، جهانی جداگانه. (هراکلیت)
-
سعدی، و راست و دروغ
چهارشنبه 7 اسفندماه سال 1387 15:36
سعدی، در گلستان عشق و ادب و اخلاق خویش، اینگونه دروغ مصلحتآمیز را میستاید: دروغی مصلحتآمیز، به از راستی فتنهانگیز (باب نخست. حکایت نخست) بارها گفتهاند که سعدی دروغ را به نام مصلحت، روا دانسته است و بر این سخن سعدی، سخنها رفته است و بسی گلهها شده است. اما سعدی سخنی دیگر نیز در اینباره دارد: تا نیک ندانی که...
-
دربارهی میانهروی و اعتدال
یکشنبه 4 اسفندماه سال 1387 12:21
واژهی «میانهروی»، از آن واژههاییست که تا وقتی از دایرهی مفهوم ، بیرون نیامده است، بس شیرین و دلنشین و شنیدنیست؛ اما همینکه پا به شهر بس شلوغ و پرآشوب مصداق میگذارد، سخت سرگردان و سردرگم میشود! میانهروی، چیز بس خوبیست، اما و دو صد اما، کدام گفتار و کدام رفتار، و با چه عیار و معیاری میانهرویست؟! همهی نکته...
-
پندار پرواز
دوشنبه 21 بهمنماه سال 1387 18:29
زنجیر بر پا و پندار پرواز با یک بال!!
-
چگونگی پیوند زن و مرد از دیدگاه مولوی
یکشنبه 20 بهمنماه سال 1387 10:34
مولوی در دفتر نخست مثنوی خویش، مرد را به آب، و زن را به آتش، مانند کرده است و پیوندشان را همچون پیوند آب و آتش دانسته است: آب، غالب شـد بـر آتــش از نهیب آتشاش جوشد، چو باشد در حِجاب چونکه دیگی در میان آید، شـها! نیــست کــرد آن آب را، کــردش هـوا اگرچه آب بر آتش چیره میشود، اما آتش نیز میتواند با واسطه (ظرف)،...
-
محبوبها، منفورها، مقبولها
پنجشنبه 3 بهمنماه سال 1387 12:12
چهرههای محبوب، بیشترشان، محبوبیتخواهاند. حاضرند هرکاری بکنند تا از چشم دوستدارانشان نیفتند. رفتار آنان بیش از اینکه ریشه در درون داشته باشد، ریشه در بیرون دارد. آنچه برایشان مهم است، محبوبشدن و محبوبماندن است. از اینروست که بیشترشان فریبکارند؛ و البته، فریبا. اما فریبکاری و فریبندگی و فسونگریشان، نه...
-
حق با کسیست که قدرت ندارد!
شنبه 23 آذرماه سال 1387 17:04
بسیاری از مردم ایران، آنگاه که با اختلافی روبهرو میشوند، عادت کردهاند از کسی پشتیبانی کنند که قدرتِ کمتری دارد. گویی در نهان ناخودآگاهِ بسیاری از ایرانیان، مظلومدوستی، بسی بیشتر از حقدوستی لانه کرده است. (و صد البته، این مظلومدوستی ِ خویش را حقدوستی میدانند) لایههای درونی ِ روان ِ بسیاری از ایرانیها، دفاع...
-
همدلی از همنشینی بهتر است
دوشنبه 18 آذرماه سال 1387 12:41
بسا انسانها که همنشین و دمساز با کسی بودهاند و کمتر شناختهاند آن کس را. فلان کس فقط به علت اینکه با بهمان کس دمخور بوده است، دلیل نمیشود که اندیشههای او را بیشتر از دیگران میشناسد. چهبسا شاگردان فلان استاد، کمتر از دیگرانی که شاگردش نبودهاند، اندیشههای استاد را بشناسند. این نکته، با اینکه شاید نکتهای...
-
ما آدمها، اگر ...
پنجشنبه 23 آبانماه سال 1387 15:32
اگر نامرئی بودم، چه میکردم؟! به کجاها میرفتم؟! آیا به جاهایی میرفتم که اکنون نمیروم یا نمیتوانم بروم؟! چه کارهایی میکردم که اکنون نمیکنم یا نمیتوانم بکنم؟! ... از من اگر کسی چنین بپرسد، پاسخام روشن و سرراست این است: «بهراستی نمیدانم. باید در آن حالت قرار بگیرم، بعد، ببینم چه میکنم». آدمی شناختِ دقیق و...
-
آدمهای بد نیز کم یا زیاد زیبایند
شنبه 18 آبانماه سال 1387 11:09
آدمها همه زیبایند. آدمهای بد نیز همگی زیبایند؛ یکی بیش و یکی کم. باید از نگاهی خاص دید تا بتوان آدمها را زیبا دید. باید از نگاهی خاص دید تا بتوان عالم و آدم را زیبا دید. از نگاهی خاص، بدی ِ بدها، ریشه در صد علتِ شناخته و ناشناخته دارد. از نگاهی خاص، خوبی ِ خوبها نیز صد علتِ شناخته و ناشناخته دارد: علتهای فراوان...
-
انسانها را گریزی از فلسفیدن نیست
دوشنبه 6 آبانماه سال 1387 13:00
طبیعتِ انسان، دو جنبه دارد: جنبهی زیستی، جنبهی اندیشهورزی. «میل به شناختن»، با جنبهی زیستی ِ طبیعتِ انسانها ناسازگار است، و با جنبهی اندیشهورزی ِ طبیعتشان، سازگار. جنبهی زیستی ِ طبیعت، تنها و تنها، از آنچه پیراموناش هست، تأثیر میپذیرد. این جنبه، همانا همان واکنشهای انسان در برابر ِ پیراموناش است. حیوانها...
-
ریچارد رورتی و شوریدهی شیرازی
جمعه 12 مهرماه سال 1387 18:07
ریچارد رورتی، آرمان ِ سیاسی ِ خویش را تنها در لیبرالدموکراسی میدید، اما، روشاش برای رسیدن به آن، یا حفظ ِ آن، بیش از همه، نه بر مایهی عقل، که بر پایهی شعر و آفرینندگی و ذوق و طنز و ریشخند و کنایه بود. تعبیر irony در نوشتههای او، درست به همین معناست. از دیدگاهِ او، جامعه، با اصلهای کلی عقل و خواستِ جدی و نقشهی...