بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

در ذمِ استدلال‌فروشان




                                                         در ذمِ استدلال‌فروشان



     1. بی‌آن‌که بخواهم نقش بنیادی و مهم منطق و استدلال را (در جای خودش) کم‌رنگ کنم، باید بگویم

       که گاهی، در برخی موضوعاتِ فلسفه‌ی دین، حالَ‌م از کالای استدلالِ استدلال‌فروشان به هم می‌خورد! 


     2. فیلسوفان دین، بیش‌ترشان، مؤمنان یا ملحدانی هستند با ژستِ فلسفی!


     3. بسیاری از آدم‌ها، و به ویژه بسیاری از فیلسوفانِ دین (البته نه همه‌ی‌شان)، در تُویه‌ی نهانِ خود،

       حاجتمندانه، دستمالِ سبز به ضریحِ مقدس‌ِ ذهن‌شان گره می‌زنند اما در رُویه‌ی عیانِ خود، روشن‌فکرانه،

       کلاهِ «بداهت» و «مبنا» بر سر می‌گذارند و کراواتِ دلیل و  استدلال بر گردن آویزان می‌کنند!


    4. بسیاری از فیلسوفان دین (و البته نه همه‌ی‌شان)، آدم‌هایی دین‌دار اما فیلسوف‌نما هستند که

      فقط با واژه‌ها بازیِ فلسفی می‌کنند تا شانه‌های خصمِ خویش را به خاک بمالند! من مانده‌ام

      که این‌ها فیلسوف‌َند یا دین‌‌‌دار یا هر دو یا هیچ‌کدام!


    5. تا آن‌جا که من در بررسی‌های انضمامی‌َ‌م دریافته‌ام، آدم‌های تندرو و خشونت‌خواه و بنیادگرا،

      بیش‌ترشان، اهل استدلال و منطق و ریاضی بوده‌اند و دوره‌های عقیدتیِ اثباتِ خدا و دین و

      پیغمبر دیده‌اند. البته نمی‌گویم که هر کسی اهل استدلال است، خشونت‌خواه است؛

      اما می‌گویم که بسیاری از خشونت‌‌طلبان، خشونت‌شان را کم یا بیش تئوریزه و

      استدلالی می‌کنند. اصول‌‌گرایان و اصلاح‌طلبانِ خشونت‌طلبِ خودمان نیز بیش‌ترشان مهندس

      و ریاضی‌خوان و اهل تحلیل هستند! 


    6. در بیانِ نکته‌های بالا، از واژه‌ی «بسیار» یا «بیش‌تر» یا «برخی» استفاده کرده‌ام. پس

       داوریِ من، هیچ و هرگز کلی و مطلق نیست.