[گفتاری از سید هادی جعفری امان آبادی (1395/8/27)]
_ باید جلوی پایاننامهنویسی تقلبی را گرفت.
_ چرا؟_ بله؛ مرض دارند. معیشت بسیار دشوار و وقتگیر!
ــ چه مرضی؟
ــ مرض معیشت بسیار دشوار و وقتگیر!
_ خب بروند دنبال معیشت و دانشگاه را رها کنند.۲. نوع دانشجوها، انسانهای متوسط الحال و گاهی پایینتر هستند (به ویژه که کثرت عجیب و غریب دانشجو در ایران، لازمهاش همین است). پس توقع رعایتِ اخلاقیات، از همه، و به طور یکسان، آنهم در شرایط بدِ معیشت و اقتصاد، توقع بیجاییست.....
3. همه یا بسیاری از همینها که تقلب میکنند، آدمهای بسیار با استعدادی هستند (در زمینههای دیگر)، اما جو زمانه،، و نیاز اقتصادی و اجتماعی و اعتبار مدرکی، آنها را وادار به تقلب میکند.
ادامه دارد ...
[سید هادی جعفری امان آبادی (1395/8/27)]
ادامه:
_ اما دستکم، توقع از دانشجویان قوی، به جاست.
_ نه در شرایط کمابیش اضطراری و نامناسب اقتصادی و علمی و دانشگاهی ما.
_اما هستند کسانی که در هر شرایطی، تقلب نمیکنند._ حالا اینها هیچ. باید دستکم، جلوی بی سوادها را گرفت.
_ بله؛ حرف شما درست است اما در کدام مکان و کشور و شهر و دانشگاه؟! و در کدام دوره و زمان؟! با کدام مقررات دانشگاهی؟! و با کدام اساتید؟؟!!!! بسیاری از اساتید و مدیران دانشگاهها، خودشان هزار و یک مورد دارند!! (جدای از اساتید خوب فرهیخته و باسواد). دانشجوی بی سواد، با چه انگیزهیی سراغ دانشگاه آمده است؟! علم؟! یا درآمد و اعتبار یا ...؟!
ادامه دارد ...
[سید هادی جعفری امان آبادی (1395/8/27)]
ادامه:
_خب مگر مجبور است؟! برود دنبال زندگیش!_ حرفی نیست. من نمیگویم هیچ کار نباید کرد؛ اما با اینجور بگیر و ببندها و این مقررات تصنعی، موضوع، همچنان با قوت ادامه خواهد یافت اما زیرزمینی! ... و دوباره، چند سال دیگر، رو زمینی میشود. به همین سادگی. شک نکنید.
_ ولی من باز خوب درک نمیکنم. بحث من این است که تا فرد درست نشود، جمع درست نخواهد شد.
_ منم قبول دارم. اما کدام فرد؟ اقلیت یا اکثریت؟ در همه تاریخ و در همه کشورها، عموم و اکثر افراد (جدای از برخی افراد که خودشان حرکت میکنند)، نیاز به تشویق و برنامهریزی و مدیریت دارند._ اما تا فرد، درست نشود، ساختار نیز درست نمیشود. اجزای هر ساختاری، افراد هستند.
ادامه دارد ...
[سید هادی جعفری امان آبادی (1395/8/27)]
ادامه:
_ و تا ساختارها سامان نیابند، اکثر افراد، چندان توانایی بازیابی خودشان در جامعه ی نابسامان را ندارند. همه یا اکثر افراد، بدون قرار گرفتن در یک ساختار بسامان، سامان نمییابند._ سه نکته باید گفت:
۱. من درد را گفتم؛ اما متخصص درمان نیستم.
۲. شاید بحث، بحث تقدم زمانی نیست. یعنی شاید مشکل، اول یا دوم بودن نیست. شاید باید اینجور گفت که اصلاح ساختار، بر اصلاح فرد، اولویت دارد نه اولیت.
۳. و شاید اصلن نمی توان چندان مؤثر، کاری اساسی کرد.
_ پس بنشینیم و تماشا کنیم؟
_ نه؛ همین بحث و گفت و گوها و تلاشها، خوب است. باید در کنار تلاش و بحث و گفت و گو، در انتظار فردا نشست. و البته من نامش را «انتظار فعال» میگذارم. باید دستها را محکم و سر حال، بالا گرفت و کاملن آماده نشست و چشم بر دریا دوخت و امواج را نگریست. و به محض آمدن موجی بلند، بر موج سوار شد و ... من در مثنوی آدم ها، دفتر چهارم، سرودهام که:
دست، بالا؛ ... در پی فرصت نشین
موج اگر آمد، رها شو از زمین
سید هادی جعفری امان آبادی (1395/8/27)