بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

شاعرانِِ ضد شعر!



چند شب پیش،‌ در میزگردی تلویزیونی درباره شعر، یکی از طنزپردازانِ نام‌دار این مرز و بوم، به مجری برنامه گفت (تقریبن به این مضمون) که شعر عاشقانه باید درباره معشوق‌های عینی و خاص و ملموس (مانند هم‌سر یا ...) باشد؛ وگرنه مفت نمی‌ارزد و باید این‌ها را دور ریخت و نباید این‌ها به روزنامه و تلویزیون و ... راه پیدا کنند! 

با بخش نخستِ سخن ایشان، هم به نحو مشروط موافق‌م، و هم به این نظر، احترام می‌گذارم؛ اما آیا بخش دوم سخن ایشان، احترام به نظرهای دیگر است؟! 

بسیاری از آدم‌های ضدِ زور و ستم و بی‌عدالتی، اگر دست‌شان به قدرت برسد، خودشان سرتاپا دیکتاتور و زورگو و ستم‌کارند! نمونه‌های تاریخی‌ش نیز فراوان است.



داشتن و نداشتن در مثنوی آدم‌ها