بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

حق با کسی‌ست که قدرت ندارد!

بسیاری از مردم ایران، آنگاه که با اختلافی روبه‌رو می‌شوند، عادت کرده‌اند از کسی پشتیبانی کنند که قدرتِ کم‌تری دارد. گویی در نهان ناخودآگاهِ بسیاری از ایرانیان، مظلوم‌دوستی، بسی بیش‌تر از حق‌دوستی لانه کرده است. (و صد البته، این مظلوم‌دوستی ِ خویش را حق‌دوستی می‌دانند) لایه‌های درونی ِ روان ِ بسیاری از ایرانی‌ها، دفاع از ناتوان است و نه دفاع از توانا یا دفاع از حق. به سخن دیگر، «دفاع از حق»، پوششی است بر «دفاع از ناتوان». گویی در نهان ناخودآگاه‌شان جا افتاده است که جنس قدرت، جنس پلیدی و ستم است. از آن سو نیز گویی پذیرفته اند که همواره حق با کسی است که قدرت ندارد. مردم ایران، کم و بیش، مردمانی هستند سخت دل‌سوز و بسیار مهربان و پشتیبان ناتوانان. و به سخنی سنجیده‌تر، نگاه و توجهِ ویژه‌ی بسیاری از مردم ایران، به ناتوان‌هاست؛ چه حق با ناتوان‌ها باشد و چه حق با تواناها.  

این ویژگی، البته، خود، ریشه در ناتوانی دارد. یعنی آدم‌هایی که در اختلاف‌ها و درگیری‌ها، جدای از حق و باطل، به سمت و سوی ناتوان‌ها گرایش دارند، بی‌گمان، خود نیز ناتوان‌اند. و به‌تر است این‌گونه بگوییم که انسان‌های ناتوان، دفاع از ناتوان‌ را همان دفاع از حق می‌دانند!  

نخبه‌کشی‌های ما ایرانیان نیز ریشه در همین ویژگی دارد. ملتی که به‌راستی توانا و قدرتمند است، قدرِ نخبه‌های توانای خویش را می‌داند. ملتی که به راستی توانا و قدرتمند است، نخبه‌های توانای خویش را با همه‌ی خوبی‌ها و بدی‌های ارزشی و اخلاقی‌شان، می‌پذیرد و قدرشان را می‌داند و بر صدرشان می‌نشاند. اما ملت و مردمی که ناتوان است، نمی‌تواند انسان‌های قدرتمند را تحمل کند. ملت و مردمی که ناتوان است، انگار وقتی کسی به قدرت می‌رسد، تاب نمی‌آورد و می‌کوشد از هر راهی، او را از تختِ قدرت به زیر بیاورد. البته می‌توان پذیرفت که خیلی‌ها چون حسود هستند، این‌گونه‌اند. این درست است. حسادت نیز گاهی هزار فتنه می‌آفریند؛ اما نخست این‌که حسادت نیز ریشه در ناتوانی دارد؛ دوم این‌که جدای از حسادت، و از دیدی دیگر، می‌توان گفت که بسیاری از ایرانی‌ها چون خودشان قدرت و توانایی را نچشیده‌اند و همواره در زندگی فردی و سیاسی و اجتماعی، ناتوان بوده‌اند، از ناتوان دفاع می‌کنند و در ناخودآگاه خویش دفاع از ناتوان‌ را همان دفاع از حق می‌پندارند.

از نشانه‌های عقب‌ماندگی ِ کم یا بیش ِ ایرانیان نیز همین ویژگی‌ست. هرگاه کسی آمد و خواست تکانی به جامعه‌ی خواب‌زده‌ی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ما بدهد، ناکام ماند و کنار زده شد. گویی مردم ایران به ضعف و ناتوانی و کم‌توانی و کم‌پولی و درویشی و زهد، خو کرده‌اند. گویی قدرت و اقتدار و پول و پست و مقام و سرمایه و سرمایه‌داری، سرتاپا و یک‌سره، باطل است و ناحق.  

بد نیست از این دید، بار دیگر به رقابتِ انتخاباتی هاشمی و احمدی‌نژاد بنگریم. [البته هیچ و هرگز بر آن نیستم که بگویم این‌دو، سزاوار ریاست هستند یا نیستند. بحث، بحث توصیفی و آسیب‌شناسانه است.] در ضمیر ناخودآگاه و حتا خودآگاهِ بسیاری از مردم این بود که هاشمی، نخستین یا دومین قدرتِ سیاسی را در کشور دارد، یکی از قدرت‌های نخستِ اقتصادی کشور است، سرمایه‌دار و پول‌دار است، ... و احمدی‌نژاد، در ساختِ قدرت، چندان کاره‌ای نیست، بی‌پول و بی‌سرمایه‌ است، خاکی و مردمی و ساده‌زیست است، و ...  به‌راستی داستان همین است. مردم ما میل به ناتوانان دارند و ضد توانایان و قدرتمندان‌اند. و نمی‌دانم از چه زمانی ذهنیتِ بسیاری از مردم ما ذهنیتی ضد قدرت شد. شاید این از آن باشد که قدرت‌ در ایران، بیش‌تر، در دستِ زورگویان و ستم‌گران بوده است؛ اما این نیز هست که این ذهنیت، ریشه در ناتوانی ِ خودِ صاحبِ این ذهنیت دارد. بسیاری از ایرانی‌ها کم و بیش میل به ناتوان‌ها و مظلوم‌ها دارند. در هر دعوا و درگیری، گویی حق با آن کسی‌ست که کتک می‌خورد. برای همین است که مظلوم‌نمایی در میان بسیاری از مردم، رواج دارد.

نمونه‌ای از فوتبال بیاورم. وقتی علی دایی فلان خطا را می‌کند، همه‌ی رسانه‌ها چنان به او می‌تازند که انگار جنایتی کرده است که هیچ کس نکرده است! چرا؟! چون علی دایی قدرت دارد؛ پول دارد؛ اقتدار دارد؛ اراده دارد؛ حق خودش را خودش یا به کمکِ لابی‌هایی که دارد، می‌گیرد؛ مظلوم‌نمایی نمی‌کند؛ و درست یا نادرست، برای حق خودش می‌جنگد. اما خداداد عزیزی چندان این‌گونه نیست؛ یعنی قدرت و اقتدار و سرمایه‌ی علی دایی را ندارد؛ لابی‌های نیرومند او را ندارد و زورش بسی کم‌تر از اوست؛ و گاهی مظلوم‌نمایی می‌کند. خداداد، بیش از آن‌که اقتدار داشته باشد، خیلی تلاش می‌کند که خود را مقتدر نشان بدهد (به خلافِ علی دایی، که سرشت‌اش اقتدار است). برای همین است که وقتی با خبرنگاری درگیر می‌شود و با ده یارِ غارِ خویش به خبرنگار حمله می‌کند، و وقتی دادگاه او را محکوم می‌کند، خیلی‌ها، حتا بسیاری از خبرنگاران به حمایت از او برمی‌خیزند. اما همین کاری که عزیزی کرد، اگر دایی می‌کرد، در رسانه‌ها و مطبوعات و افکار عمومی تا اعدام‌اش پیش می‌رفتند! چرا؟! چون دایی قدرتِ بالایی دارد. و گویی هرکس قدرتِ بالاتری دارد، ناحق‌تر است و باطل‌تر.

باز می‌گویم که هرگز بحث بر سرِ حق و باطل نیست. هرگز بحث بر سرِ حق یا ناحق‌بودن ِ دایی و خداداد و هاشمی و احمدی‌نژاد نیست. چه‌بسا کسی قدرت داشته باشد و ناحق باشد. بحث من، بحثِ آسیب‌شناسی‌ست. بحث این است که بسیاری از ایرانی‌ها انگار خوکرده‌اند به این‌که هرکس قدرتِ بیش‌تری دارد، ناحق‌تر است.

و اما نکته ی پایانی:

نمی‌گویم همه‌ی ایرانی‌ها این‌گونه‌اند. تا آن‌جا که دیده‌ام و تا آن‌جا که در تاریخ خوانده‌ام، می‌توانم بگویم که بسیاری از ایرانی‌ها این‌گونه‌ هستند. 

 

                   

نظرات 7 + ارسال نظر
مریم مجدلیه شنبه 23 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 05:10 ب.ظ

موافقم.

محسن شنبه 23 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 06:23 ب.ظ http://salambarma.blogfa.com/

با سلام

مطلب بدیع و مفیدی ارائه دادید.
به نظر من ثروتمندان و قدرت مداران باید دیگران را در قدرت و ثروت خود به نحو شایسته شریک کنند تا از خطرات آنها در امان باشند.

می گویند مولانا از گورستانی گذر می کرد و نگاهی به قبرها کرد و گفت نیمی از این ها به خاطر چشم خوردن مرده اند.
دشمن طاووس آمد پر او
ای بسا شه را بکشته فر او

چشم شما هم بدیع و مفید می‌بیند آقا محسن

امیر شنبه 23 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:47 ب.ظ http://amir-perspolisi.blogsky.com/

سلام
وبلاگ خیلی زیبایی داری ممنون میشم به وبلاگ منم سر بزنی فقط نظر یادت نره میدونستی که وبلاگت معدن طلاست؟چرا نمیخوای از وبلاگت علاوه بر تفریحی بودنش استفاده مالی بکنی؟ آیا میدونستی از طریق وبلاگت میتونی درامد ثابت ماهیانه داشته باشی و حتی اگه خودتم نخواستی فعالیت کنی از طریق زیرمجموعه هات که تو سیستم عضو میکنی ماهیانه در آمد ثابت داشته باشی؟اینا اصلا کاری نداره و چند دقیقه بیشتر وقتتو نمیگیره.با گذاشتن بنرهای تبلیغاتی سیستم اکسین ادز به ازای هر کلیک که روی تبلیغاتت بشه تا سقف 70 تومان پورسانت میگیری و به ازای هر نفر که به سایت دعوت کنی مبلغ 100 تومان پورسانت میگیری و به ازای هر کلیک که رو تبلیغات زیر مجموعه هات بشه مبلغ 5 تومان پورسانت میگیری.این عالی نیست؟تازه اگرم نخواستی این فعالیت ها رو بکنی میتونی فقط عضو سایت بشی و از ابزار وبمستر فوق العاده سایت برای زیبایی سایت و افزایش آمار بازدیدهای وبلاگت استفاده کنی.که کاملا رایگانه مثل سیستم تبادل لینک و پیلم نما و خبرنامه . میتونی هر روز خودت 1 بار روی تبلیغات متنی و روی تبلیغات گرافیکی وبلاگت کلیک کنی و پورسانتشو گیری.حالا اگه تصمیم گرفتی تا عضو سایت بشی از طریق لینک زیر میتونی اینکارو بکنی: http://www.oxinads.com/?a=2216

فیروز دشتکی یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 04:33 ب.ظ http://www.dashtak.com

سلام
پیرو فرمایشات شما .عده ی معدودی(حقیر جزو آن عده نیستم) بر این عقیده اند که پیروی کردن از ائمه ی اطهار(خانواه ی بنی هاشم) وضدیت با بنی امیه وبنی عباس از طرف ما ایرانی ها از همین روحیه ی مظلوم دوستی ما ایرانی ها سرچشمه می گیرد.ومیگویند که اگر از این سه خانواده هر کدام دیگر مظلوم واقع شده بودند(به حکومت نرسیده بودند)اکنون ما مرید آن خانواده بودیم.
اگر در این مورد هم اظهار نظر بفرمایید بد نیست

سلام آقا فیروز عزیز و بزرگوار
این نیز می‌تواند باشد. اما این بدین معنا نیست که امامان شیعه حق‌اند یا باطل. حق و باطل بحثی‌ست جدا از این موضوع. در متن هم به این نکته اشاره کردم.

احمد سه‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:32 ق.ظ

قدرت توی ایران همیشه با ظلم یکی بوده. شاید این چیزی که شما میگین علتش اینه

mojtabahojatoleslami@hotmail.com جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:07 ب.ظ

سلام، بر مبنای گزارش بانک مرکزی ۸۷ درصد دستمزد کارمندان و کارگران خرج هزینه‌های خوراکی میشود. سال گذشته این ۴۷ درصد بود. خدا‌را شکر انتخاب آقای احمدی‌نژاد واقعا وضع ما را تغییر داده.آقا محمود دکتر ،بسیجیها و پاسدارها انتخابات را با گلوله برای شما خریدند آیا این برو بچهای شما میتونند تورّم و اقتصاد هرج مرج و گرسنگی را هم با یک گلوله از بین ببرند؟ آیا گلوله‌های اینها میتونه اجاره من رو هم بده،برای خانواده من لباس بخره، خرج تحصیل بچه‌های من بشه؟ لعنت بر من و تمام کارگر‌هایی دیگری که به تو رای دادیم.خدا خودش رحم کند.

shanaz ghalibaf سه‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 11:56 ق.ظ

سلام به برادران بسیجیم. نظام سالهاست میلیاردها دلار خرج فتنه و شورش در بحرین، سعودی ، یمن، افغانستان و غیره می‌کند. این همه خرج نه تنها دولت آنها را عوض نکرد بلکه ملت خودمان را به فلاکت انداخت. بخاطر این بدبختیها، نظام مجبور شده با کشورهای دیگر کنار بیاید. چیزی که مشخص است این است که این دنیا نه کاملا شیعه، نه کاملا سنی و نه کاملا و تماماً مسیحی‌ یا غیره خواهد شد. با وعده دادن به آمدن امام زمان دیگر مردم را نمی‌شود خر کرد. همچنین قران مجید می‌فرماید، لکم دینکم ولی یدین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد