در کتاب «مثنوی آدمها»٬ آوردهام که:
شهر ِ پُــر از نـاســــره٬ شهری خـراب
شهر ِ سرشار از سره٬ شهری سراب (۱)
این بیت٬ دو سوی واقعگرایان و آرمانگرایانِ زیادهرو٬ در چارچوبِ جامعه را نشانه گرفته است. هستند واقعگرایانی که چنان غرق در واقعیتهای جامعه شدهاند که دیگر هیچ نشانی از ارزش و آرمان در رویکردهایشان دیده نمیشود. اینان را بیگمان حتا واقعگرا نیز نمیتوان نامید. از سوی دیگر٬ هستند آرمانگرایانی که چنان غرق در آرمانهای ذهنیشان شدهاند که دیگر کمتر اثری از واقعیت و دانشهای واقعی٬ در گفتار و کردارشان دیده میشود. اینان را بیگمان حتا آرمانگرا نیز نمیتوان نامید. باید به اینان گفت که:
شهر ِ بی دانش٬ همان شهر سراب
شهر ِ بی ارزش٬ همان شهر خراب
دانش شهری٬ ستونِ شهر ماست
ارزش شهری٬ هــمــانـا٬ رهنماست (۲)
دانشهای بشری٬ چنان بنیادیاند که همچون ستونی هستند برای استوارماندنِ کشور. از آن سو٬ ارزشها و آرمانهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نیز همچون قطبنمایی هستند برای راهنمایی کشور به سوی رشد و پیشرفت.
دانـش و ارزش٬ نـیــــــاز شهــر ما
شهر٬ بی هر یک٬ بُوَد شهری گدا (۳)
پ.ن:
۱) مثنوی آدمها٬ سید هادی جعفری٬ انتشارات آشیان٬ ص ۵۲
۲) همانَ ص ۵۳
۳) همان٬ ص ۵۳