بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

نگاهی دیگرگون به انتحال علمی


اگر تقدیر و تدبیر، یاری کرد، نوشته‌یی مفصل درباره انتحال علمی خواهم نوشت. فعلن کوتاه بگویم:

مشکل بزرگ این است که منتقدان و حمله‌کنندگان به انتحال علمی، در خلأ، نقد و تحلیل می‌کنند؛ نه در ملأ؛ یعنی در «کمیت» و «کیفیتِ» تاخت و تازشان به انتحال علمی، نه زمان و زمانه را در نظر می‌‌گیرند و نه مکان و جغرافیا را. و البته در کشورهای توسعه‌یافته نیز به یک معنا و در مقیاسی بس کم‌تر، همین مشکل و معضل هست.
مسئله این است که مقابله و ستیز با «انتحال»، با شمشیرِ ظریف و نازک و شکننده‌ی «تحلیل‌های خشک و ریز و بسته و آنکاردشده و پوزیتیویستی و جزء‌نگر و ماشینی»، آن‌هم در زمان و مکان و جغرافیایی که ساختارش انتحال‌ْپرور است، هیچ و هرگز راه به جایی نمی‌برد. چنین ستیزی، اگر صدها سال نیز بگذرد، هیچ تأثیری ندارد. وقتی روندِ قانون‌گزاری‌ها و فرایندِ ارزش‌گزاری‌ها و مسیرِ رشدِ علمی و اجتماعی، سراسر و سرتاپا، سودجویانه و انتحال‌پرور و انتحال‌خواه در همه‌ی زمینه‌هاست، ستیز با انتحال‌کنندگانِ بخت‌برگشته، هم عبث است، و هم یک فیگورِ شیک و روشنفکرانه و آکادمیک اما توخالی‌ست. مشکل این‌جاست که حمله‌کنندگان، وقتی نمی‌توانند با ریشه‌های انتحال بجنگند، خب بد نیست خشمِ محترمانه و علمی و فلسفیِ خود را روی کسانی خالی کنند که دمِ دست هستند. اما با چه سلاحی چنین می‌کنند؟!
با سلاحِ «تحلیلِ خشک و کلیشه‌یی و پوزیتیویستی و جزء‌نگر و ماشینی»!! ...

و در یک کلام، کلان‌نگری و کل‌بینی و نگاهِ پارادایمیک، گم‌شده‌ی بزرگ این بزرگ‌وارانِ دل‌سوز و دغدغه‌مند است.

چه می‌خواهم بگویم؟ یعنی آیا نباید با اهل انتحال و تقلب، مقابله کرد و آن‌ها را نقد کرد؟

بحث، چندان مقابله کردن یا نکردن نیست. بحث، فقدانِ نگاهِ فراگیر و پارادایمیک و کل‌نگر است. و در چنین فقدانِ بزرگی، ستیز و ستیزه‌ها، در «کمیت» و «کیفیت»، بسیار مشکل دارد. اما اگر دارای چنین نگاه فراگیری باشیم، در این صورت، یا اساسن ستیز نمی‌کنیم و سکوت می‌کنیم، یا اگر ستیز می‌کنیم، «کمیت» و «کیفیتِ» ستیزمان، دیگرگون است.
هادی جعفری