بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بودنِ بی‌دیگران، نفی «من» است



«در جـهـان‌بــودن»٬ همانا بودن است

بودنِ بـی دیـگران٬ نفـی «من» است

                                               مثنوی آدم‌ها




من استاد کم‌رزومه را دوست می‌دارم!


من اکنون برای پایان‌نامه‌ام سخت به دنبال استاد راه‌نما هستم! ... و ... پیدا نمی‌کنم که نمی‌کنم! ... همه، ماشاءالله، متر در دست گرفته‌اند و مسابقه گذاشته‌اند و روزومه‌هاشان را سانت به سانت اندازه می‌گیرند! همه ماشاءالله چهار صفحه رزومه‌ی فارسی و پنج صفحه رزومه انگلیسی و شش صفحه رزومه‌ی شغلی و کنفرانسی و جایزه‌یی و همایشی دارند! ... و من، سخت به دنبال استادی هستم که متراژِ رزومه و افتخارش کم باشد! ... من استادِ کم‌رزومه می‌خواهم! ... من استادِ کم‌روزمه را دوست می‌دارم! ... من از افتخار می‌ترسم! ... به من حق بدهید! ... واژه‌ی افتخار، مرا یادِ واژه‌ی انتحال می‌اندازد! ...