بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

افلاطون٬ شناخت٬ و پندار

۱. «شناخت» و «پندار»٬ دو توانایی‌اند که موضوع‌شان نیز گوناگون است. شناخت٬ توانایی‌ای‌ست درباره‌ی باشنده‌ها؛ و پندار٬ توانایی‌ای‌ست درباره‌ی چیزی که از دید و نگاهی٬ باشنده است و از دیدی و نگاهی٬ نباشنده. به سخن دیگر٬ پندار٬ میانِ «هستی» و «نیستی»‌ است.

۲. هر چیز زیبا٬ از دید و نگاهی٬ زیباست؛ و از دید و نگاهی٬ زشت. پس نمی‌توان آن را از هر دید٬ زیبا دانست. اما خودِ «زیبایی»٬ یک‌سره و از دید و نگاهی٬ زیباست.

۳. چیزهای زیبا٬ پنداری‌اند اما خودِ زیبایی٬ شناختنی و واقعی.

                             پولیتیا٬ افلاطون٬ کوتاه‌شده‌ی بند ۴۷۸ تا ۴۸۰

افلاطون و دروغ‌های سودمند

۱. در جنگ با دشمن
۲. در برابر دوستان دیوانه‌ای که با دیوانگی‌شان ای‌بسا زیانی به بار آورند.
۳. در برابر دوستان نادانی که با نادانی‌شان ای‌بسا بدبختی به بار آورند.
۴. در بیان قصه‌های سودمند. 

                                          افلاطون٬ پولیتیا٬ کوتاه‌شده از بند