-
جوفروشانِ گندمنما
جمعه 10 مهرماه سال 1388 00:23
آن که در بازار دارد صد ندا جوفروش است او٬ ولی گندمنـما مثنوی آدمها ٬ انتشارات آشیان
-
مقایسهی آرمان و واقعیت و خیال
چهارشنبه 8 مهرماه سال 1388 16:50
در کتابِ مثنوی آدمها دربارهی «آرمان» و سنجش آن با «واقعیت»٬ اینگونه آوردهام: «واقع ِ» بالقوه هست این «آرمان» طـــــرح تـام از نـاقـصـــانِ این جهان (۱) اینگونه مینماید که «آرمان»٬ چیزیست ناساز با «واقعیت». اما٬ آنگونه که در این بیت از کتاب آوردهام٬ هیچ و هرگز اینچنین نیست. «آرمان»٬ از یک دیدگاه٬ همان واقعیت...
-
عکس مَه در آب
شنبه 4 مهرماه سال 1388 12:10
سادهبین است او؛ نه ساده؛ ابله است عکس مَه در آب٬ ابله را مَه است! مثنوی آدمها ٬ انتشارات آشیان
-
پولیتیا و فلسفهی اخلاق
سهشنبه 31 شهریورماه سال 1388 22:00
میگویند و کمابیش درست میگویند که نطفهی همه یا بیشترِ دیدگاههای فلسفی فیلسوفانِ تاریخ٬ در فلسفهی افلاطون هست. یکی از این دیدگاهها٬ فلسفهی اخلاق و فرقِ آن با اخلاق است. افلاطون در کتابِ پولیتیا ٬ در میانهی گفتوگویاش با آدئیمانتوس دربارهی عدالت در «فرد»٬ به مناسبتِ بحث٬ و به گونهای بس گذرا٬ سخن از فلسفهی...
-
تن٬ در اینجا و خیال٬ در ده!
پنجشنبه 26 شهریورماه سال 1388 20:16
او تناش اینجا٬ خیالاش در ده است عقل او همواره در پشتِ مه است مثنوی آدمها ٬ انتشارات آشیان
-
خشکاخلاقان
سهشنبه 24 شهریورماه سال 1388 18:05
یک طرف٬ ســـــرد است؛ گویی آهن است بی روان و روح و جان؛ تنها٬ تن است خــوی او خشک است و جاناش خشکتـر سوی او٬ کمتـــر٬ بچزخانــــنـــد ســـر بس که اخمو٬ خشک و بی جان است و بو خوب و بد٬ یکســر٬ گریــــزاناند از او مثنوی آدمها ٬ انتشارات آشیان
-
پندِ امام علی به مالک اشتر
دوشنبه 23 شهریورماه سال 1388 16:29
اگر مردم٬ بر تو گمانِ ستم کردند٬ عذر خود را آشکارا برای آنان بگو؛ و با این کار٬ آنان را از گمانِ بد به در آر. ــ نهج البلاغه ــ
-
آرمانخواهی خیالپردازانه
چهارشنبه 11 شهریورماه سال 1388 13:32
یک به یک٬ میچیند او برهانِ خود تا بسـازد یـکهشهر جـانِ خود بـــیخبــــــر از ایــــن کلام عالمان: شهر٬ با برهان٬ نیاید در میان مثنوی آدمها ٬ انتشارات آشیان
-
ذکر و تسبیحِاش٬ همه٬ ایمانشکن
جمعه 6 شهریورماه سال 1388 14:13
یــک طرف٬ دیـــندار٬ امــا٬ لافزن ذکر و تسبیـــحاش٬ همـــه٬ ایمانشکن مینشیند شب بر آن سجادهاش روز مــیدزدد؛ بـهــانـــــه؟!... مادهاش! مثنوی آدمها ٬ انتشارات آشیان
-
نقابِ دین
دوشنبه 2 شهریورماه سال 1388 19:28
با نقابِ دین نشیند با همه لیک مردم از نگاهاش چون رمه! مثنوی آدمها ٬ انتشارات آشیان
-
پنداربافی
سهشنبه 27 مردادماه سال 1388 11:50
یک طرف٬ پنداربافی٬ کار اوست زنـــدگی پنــــــدارهای تار اوست رهنـــمای راهِ او٬ تــنــــهـا٬ خیـال آن زبـــانِ عـــقـــــل والا٬ لالِ لال عشــقورزی با کســان٬ پنداروار کیـــنههــا با ایــــن و آن٬ پنداروار لقمهنانی مـــیخــــورد٬ پنداروار نانِ مـــــــــردم مــیبُـرَد٬ پنداروار مـــیفریبــــد خویـش را٬ پنداروار...
-
خاص و عامی٬ هر دو مستاند
دوشنبه 19 مردادماه سال 1388 11:07
خاصها٬ هم عامها٬ مستاند مست آن٬ در اوج آسمان؛ این٬ پستِ پست مثنوی آدمها ٬ انتشارات آشیان
-
طالبِ مو و گــَر شدن!
شنبه 17 مردادماه سال 1388 17:48
یک طرف٬ نادان٬ ولی٬ خود٬ بیخبر ایــــنچنیـــناعجـوبهای دارد خطر خیر کـَس خواهد٬ به شر منجر شود طالبِ موی است٬ اما٬ گــَر شود! مثنوی آدمها ٬ انتشارات آشیان
-
جابهجایی دوست و دشمن!
دوشنبه 12 مردادماه سال 1388 12:59
ای خدا٬ آن دوستان٬ دشمن شدند دشمنانام را نگر؛ با من شدند! مثنوی آدمها ٬ انتشارات آشیان
-
مغز٬ مغز مور و فریادش چو فیل!
شنبه 10 مردادماه سال 1388 20:25
هر کسی را بنگرد خوار و ذلیل مغز٬ مغز مور و فریادش چو فیل! مثنوی آدمها ٬ انتشارات آشیان
-
دوست ابله و دشمن عاقل
چهارشنبه 7 مردادماه سال 1388 14:34
دوست٬ گر ابله بُوَد٬ دشمن بُوَد دشمن ار ابله نباشد٬ تن بُوَد مثنوی آدمها ٬ انتشارات آشیان
-
فروافتادنِ فرومایگان از دیدِ مولوی
شنبه 3 مردادماه سال 1388 18:15
رونــق کارِ خـَسـان٬ کاسِد شود همچو میوه تازه٬ زو فاسد شود مولوی میگوید فرجام فرومایگان٬ فروافتادن است. درست مانند میوهی تازه٬ که زود و تند٬ فاسد میگردد. رونــق دنــیـــــا بـــر آرَد زو کـَســاد زآنکه هست از عالم کون و فساد ذات و سرشت بازار دنیا اینگونه است که زود٬ به کسادی و بیرونقی در میافتد؛ چرا که این...
-
کار بسیار و بار کم
پنجشنبه 1 مردادماه سال 1388 18:55
ابله ار چه اندکی شیرین بُوَد لیــک پای عقـل او چوبیـن بُوَد کار او بسیـــار؛ بارش کم بُوَد کار٬ گر بی بار باشد٬ سم بُوَد مثنوی آدمها ٬ انتشارات آشیان
-
حالتِ عشق؛ عشق آینده
چهارشنبه 31 تیرماه سال 1388 12:42
حالتِ عشق از دلِ حال است و بس عشق آینده٬ خیالی بس عبث مثنوی آدمها ٬ انتشارات آشیان
-
فرق قلدری و توانایی
یکشنبه 28 تیرماه سال 1388 13:03
یـک طـرف را بنــگریــد ای قلدران! او نــجـنـــــگد بـا شــلانِ نـاتـــوان بیش میبخشد؛ گهی کیفر کند این٬ همان باشد که آن مادر کند مثنوی آدمها ٬ انتشارات آشیان
-
با دیگران؛ بی دیگران
شنبه 27 تیرماه سال 1388 15:13
در جهانبودن٬ همانا بودن است بودنِ بی دیگران٬ نفی «من» است مثنوی آدمها ٬ انتشارات آشیان
-
دیکتهی «عقل»
جمعه 26 تیرماه سال 1388 17:55
یــک طـــرف٬ کارش بـــرای دیــــگــری مــیپــذیـــرد دیـــگــری را چــون «ولی» گر بگویندش: «بکـُش»٬ او قاتل است عقل و فکر و ذهن و مغزش باطل است دیکتهی «عقل»اش چنین باشد عیان: آن «الف»٬ و آن «غین» باشد بیگمان!! مثنوی آدمها ٬ انتشارات آشیان
-
وجهِ شباهتِ کودک و پیر و عاشق و دیوانه
پنجشنبه 25 تیرماه سال 1388 20:26
کودک و پیر٬ عاشق و اهل جنون فی المَعانی و الخـُلـُق٬ لایعقلون مثنوی آدمها ٬ انتشارات آشیان
-
زمانِ غیر اکنون
چهارشنبه 24 تیرماه سال 1388 13:55
رفتهها رفتند؛ اکنون نیستند در زمانِ غیر اکنون زیستند مثنوی آدمها ٬ انتشارات آشیان
-
آدمی٬ ماشین نباشد٬ آدم است
سهشنبه 23 تیرماه سال 1388 13:31
آدمی٬ ماشین نباشد؛ آدم است نظم مطلق در جهان٬ همچون سم است مثنوی آدمها ٬ انتشارات آ شیان
-
خـُلق و خـَلق
دوشنبه 22 تیرماه سال 1388 14:32
خـُلق نیکو٬ گر نباشد٬ دیر و زود خـَلق نیکو را نباشد هیچ سود مثنوی آدمها ٬ انتشارات آ شیان
-
مرغ حق را با لباس حق کشند
شنبه 20 تیرماه سال 1388 00:48
مرغ حق را با لباس حق کشند پایکوبی مــیکنند و سرخوشاند! مثنوی آدمها ٬ انتشارات آ شیان
-
خوارها در دستِشان خار است و بس
پنجشنبه 18 تیرماه سال 1388 23:50
خـــار بــاشــــــــــد آن زبــانِ نیـــــشزن بیگمان خوار است جانِ نیشزن خوارها در دستِشان خار است و بس خویــش را اول زنند٬ آنگاه کـَس مثنوی آدمها ٬ انتشارات آشیان
-
خانهی بینور٬ دزدان را خوش است
چهارشنبه 17 تیرماه سال 1388 16:57
خانهی بینور٬ دزدان را خوش است صیدِ ماران٬ لانـههای خامش است مثنوی آدمها ٬ انتشارات آشیان
-
هر گفتی٬ خود٬ یک گفتگوست
دوشنبه 15 تیرماه سال 1388 20:22
زوج باشـــد گوهــر هـــر گفتِ ما یک کلام و یک شنیدن٬ جفتِ ما (« مثنوی آدمها »٬ انتشارات آشیان)