رونــق کارِ خـَسـان٬ کاسِد شود
همچو میوه تازه٬ زو فاسد شود
مولوی میگوید فرجام فرومایگان٬ فروافتادن است. درست مانند میوهی تازه٬ که زود و تند٬ فاسد میگردد.
رونــق دنــیـــــا بـــر آرَد زو کـَســاد
زآنکه هست از عالم کون و فساد
ذات و سرشت بازار دنیا اینگونه است که زود٬ به کسادی و بیرونقی در میافتد؛ چرا که این جهان٬ جهانِ کون و فساد و افت و نزول است.
خوش نگردد از مدیحی سینهها
چونکه در مــداح باشــد کینهها (۱)
اگر مداح٬ کینهای در دلِ خویش٬ نسبت به ممدوح خویش داشته باشد٬ باید بداند جنابِ ممدوح که دلاش هیچ و هرگز از مدح مداح٬ خشنود و خرسند نخواهد شد. باید بداند و میداند که مدح چنین مداحی٬ ذم شبیه به مدح است!
پ.ن:
۱) مولوی٬ مثنوی معنوی٬ دفتر چهارم٬ بیت ۱۷۳۴
واقعا هم عشق گناه است و تنفر عذاب خدا است که به عاشق می رسد. بهترین عشق ، بی عشقی است .
مداحی نوعی گمراهی است و مولوی می گوید:
مر تو را دشنام و سیلی شهان
بهتر آید از ثنای گمرهان
نظر خودم این است که انسان باید دو شخصیتی باشد و از مدح و ذم هر دو لذت ببرد.
میدانم منظورتان چیست اما بهتر است از کلمهی «دو شخصیتی» استفاده نشود. تعبیر «دو شخصیتی»٬ در روانشناسی٬ بار منفی دارد. کسی که از مدح و ذم لذت ببرد٬ یک شخصیتیست: شخصیت او شخصیتِ عشقی و عاشقانه است.
ما که نفهمیدیم تو طرف کی هستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟