بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

درباره‌ی میانه‌روی و اعتدال

واژه‌ی «میانه‌روی»، از آن واژه‌هایی‌ست که تا وقتی از دایره‌ی مفهوم، بیرون نیامده است، بس شیرین و دل‌نشین و شنیدنی‌ست؛ اما همین‌که پا به شهر بس شلوغ و پرآشوب مصداق می‌گذارد، سخت سرگردان و سردرگم می‌شود!  

میانه‌روی، چیز بس خوبی‌ست، اما و دو صد اما، کدام گفتار و کدام رفتار، و با چه عیار و معیاری میانه‌روی‌ست؟! همه‌ی نکته این‌جاست که در شهرِ شلوغ و پر آشوبِ مصداق‌ها، چه‌بسا یک رفتار خاص، از دیدگاهِ برخی، تندروی نام بگیرد و از دیدگاه برخی دیگر، میانه‌روی. از همین روست که چنگ‌زدن به «میانه‌روی» در میدان بس گسترده‌ی «عمل» و در شهرِ پرآشوب و شلوغ «مصداق»، کاری‌ست بس پیچیده و سخت و دشوار، و گاه، گمراه‌کننده! 

پندار پرواز

 

       زنجیر بر پا
          و پندار پرواز 
             با یک بال!!