آنانکه بیدارند، جهانی مشترک دارند؛ و آنانکه در خواباند، هر یک، جهانی جداگانه. (هراکلیت)
سعدی، در گلستان عشق و ادب و اخلاق خویش، اینگونه دروغ مصلحتآمیز را میستاید:
دروغی مصلحتآمیز، به از راستی فتنهانگیز
(باب نخست. حکایت نخست)
بارها گفتهاند که سعدی دروغ را به نام مصلحت، روا دانسته است و بر این سخن سعدی، سخنها رفته است و بسی گلهها شده است. اما سعدی سخنی دیگر نیز در اینباره دارد:
تا نیک ندانی که سخن عین صواب است
بایـــد که به گفتـن، دهـن از هم نگشایی
گر راست سخــن گویــی و در بنــد بمانی
به زآنکه دروغات دهــــد از بنـــد، رهـایـی
(باب هشتم)
اینگونه مینماید که ایندو سخن با هم ناسازند. اما با خواندن همهی حکایتِ نخست باب اول، و خواندن سنجیدهی این سخن در باب هشتم، همسازی ایندو سخن، و نیز دیدگاه سعدی دربارهی راست و دروغ، بهتر و سنجیدهتر نمایان میشود.