بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

علیت و موجودات مادی (تقریرات درس دکتر سروش)

بخشی دیگر از تقریرات بنده از کلاس فلسفه اسلامی دکتر سروش (حدود 35 سال پیش):


(یک نکته را درباره این کلاس بگویم. محتوای این درس‌ها، لزومن دیدگاهِ خودِ دکتر سروش نیست. ایشان در این کلاس، در صددِ بیانِ فلسفه اسلامی بودند؛ اگرچه ممکن است در آن زمان، با برخی یا همه‌ی آن‌ها موافق بوده‌اند.)


علیت و موجودات مادی:

درباره موجودات مادی، علیتِ فلسفی، که وجودبخش و مُفیض است، نداریم. علت در این‌جا «علتِ مُعِدّه» است. (مُعِدّ: آماده‌کننده). علل معده یعنی عللِ آماده‌کننده‌ی ایجادِ معلول. علتِ معده، خودش، به تنهایی، وجودبخشِ معلول نیست. آن‌‌چه وجودبخش است، علتِ فاعلی‌ست، نه معده. در واقع، علت معده، علتِ قابلی‌ست؛ یعنی قبول‌کننده و پذیرنده‌ی فاعلیت ا‌ست. مثلن حرارت، علتِ معده‌ی انبساطِ گاز است نه علت فاعلی. علت فاعلیِ انبساط گاز، خداوند است. اما نکته این است که وجودبخشیِ علتِ فاعلی (خداوند)، کافی نیست. آن‌چه قرار است وجود را بپذیرد، قابلیت می‌خواهد. مثلن شرایطِ مادی، که در علوم تجربی مطرح است، یکی از این عللِ معده است. باید شرایط مادی باشد تا قابلیتِ وجودبخشی پیدا شود. یعنی علتِ معده، باعثِ نزدیک‌شدنِ معلول به علتِ فاعلی می‌شود.

توضیح بیش‌تر:

یک پرسش: اگر همه‌ی موجوداتِ مادی، معلول خدا هستند، و این معلولیت، یک آن و یک لحظه نیز قطع نمی‌شود (چون جهان، سخن و فعلِ خداست؛ و خدا همواره در حال سخن‌گفتن و انجام‌دادن است)، پس چرا فلان حادثه‌ی خارجی، فردا اتفاق می‌افتد؟ مثلن این سخن‌گفتنِ من در این جلسه، دو ساعتِ پیش نبود. چرا حوادث، تقدم و تأخر دارند؟

پاسخ: این‌که بگوییم: «همه‌ی موجودات، معلول خدا هستند»، همه‌ی مسئله را روشن نمی‌کند. این، کافی نیست. جهان، برای این‌که معلول خدا شود، باید قابلیت داشته باشد. یعنی به مرحله‌یی برسد که بتواند وجود را از علت بگیرد. برخی موجودات، باید به مرحله‌ی خاصی برسند تا قابلیتِ وجودپذیری را داشته باشند. این مرحله‌ی پذیرنده‌گیِ موجوداتِ مادی، همان چیزی‌ست که شرایطِ مادی، آن را فراهم می‌کند. پس همه‌ی آن‌چه که در علوم تجربی، به نام علت نامیده می‌شود، در واقع، همین شرایط هستند که در فلسفه، نام‌ش علت معده است. علتِ معده، شئِ مادی را آماده می‌کند که اثرِ وجود را بپذیرد. این ایجادِ آماده‌گی، در خارج تأمین می‌شود.

مثال: هنگامی که باز را روی فنولِ فتالئین می‌ریزند، باز، رنگ ارغوانی را به خود می‌پذیرد. حال پرسش این است که علتِ ارغوانی‌شدن‌ش چی‌ست. فرض کنید که در جهان، اصلن هیچ نوری وجود ندارد (تاریکی مطلق). در این صورت، چه باز را بریزید چه نریزید، آیا رنگ ارغوانی دیده می‌شد؟! خیر. پس فاعلیتِ رنگ، نور است نه ریختنِ باز روی آن. خب پرسش این است که باز در این میان چه نقشی دارد. پاسخ: علتِ معده. یعنی زمینه را آماده می‌کند و شرایط را فراهم می‌کند تا نور، اثر خودش را بتواند بگذارد. پس، بودنِ نور، کافی نیست. باید شرایط نیز آماده باشد.

پس عوامل مادی، هیچ‌کدام، علت فاعلی نیستند. همه و همه، علت معده هستند.

قانون علیت در فلسفه اسلامی: قانون همه یا هیچ


بخشی دیگر از تقریراتِ بنده از کلاس فلسفه‌ی اسلامی دکتر سروش (حدود 30 یا 35 سال پیش):


قانون علیت: قانون همه یا هیچ

قانون علیت در فلسفه اسلامی، قانونِ «همه یا هیچ» است. نمی‌توان علیت را پذیرفت اما سنخیتِ علت و معلول را نپذیرفت (مثل متکلمان اسلامی که نپذرفتند!). در فلسفه اسلامی، مراد از علیت، یک جمله است: «از هر علتی، هر معلولی زاییده نمی‌شود». به همین ساده‌گی. یعنی نفیِ سنخیت نفی علیت است؛ زیرا اگر هر علتی، هر معلولی را بزاید، به معنای این است که اصلن علیتی در کار نیست! یعنی این‌جور می‌شود که «از همه چیز، همه چیز ممکن است زاییده شود!!» علیت، یک سیمانی‌ست که همه‌ی این جهان را به هم پیوند می‌دهد. با پذیرشِ علیتِ فلسفی، هر حادثه‌یی در جهان را با همه‌ی حوادثِ دیگر پیوند می‌دهید.

مثال: عللِ آمدنِ شما در این کلاس چی‌ست؟ می‌توان گفت که بی‌کران علت در میان است! اگر بنزین نبود، ممکن است شما این‌جا نبوده باشید. خودِ بنزین، چه‌گونه درست شده است؟ از مشتقات نفتی. حال، اگر نفت، تصفیه نمی‌شد، ...! نفت چه‌گونه تصفیه شده است؟ از طریق علم. خودِ علم نیز داستان‌ها و سرگذشت‌ها دارد. عالمان و ابزار علم و تکنولوژی و خدمت‌کارِ آزمایشگاهِ علم و شهری و روستایی و کشاورز و ... همه و همه و همه، در آمدنِ شما به این‌جا، دخیل بوده‌اند! 

اصلن علمای گذشته‌ی اسلامی، یکی از دلائلِ وحدت وجود را «علیت» می‌دانستند.

اگر یک ذره را بر گیری از جای

خلل یابد همه عالَم، سراپای

شبستری

حتا انکار و نفیِ کلیتِ علیت نیز منجر به انکارِ خودِ علیت می‌شود؛ ‌چرا که قانون علیت، قانونِ همه یا هیچ است.