بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

دوباره برخیز



بیت‌هایی از مثنوی آدم‌ها، دفتر چهارم (در دست انتشار):

(در تناسبِ اتفاقی با انتخابات و شکست یک گروه)

اختیار و جبر، در ما، درهم است
جاده، تا فرجام، بس پیچ و خم است

دست بر زانو گذار و خیز کن
تیغِ کُندِ همت‌ِ خود، تیز کن

هر چه تقدیرت زمین‌َت می‌زند،
روزگار، از تو اگر جان می‌کَنَد،

باز بر پا شو؛ زمین را سرد کن
خویشتن را در بلاها، فرد کن

فرد، در فردا و پس‌ْفرداست فرد
رو به فردا باش، در عمقِ نبرد

پیش‌بینی کن دَمِ آینده را
شیب اگر تند است، کم کن دنده را

طرحِ خود را روی میزت پهن کن
خانه‌ی آینده‌ات را رهن کن



«زندان وهم» در مثنوی آدم‌ها




بیتی از دفتر در دست انتشار چهارم مثنوی آدم‌ها:


                                               نـانِ زنـدان، بـه‌تــر است از نـانِ وَهم

                                                رحم کـن یا رب به ایـــن زندانِ وهم!