بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

افلاطون و آدم‌های بدتر از سوفیست‌

سقراط در گفت‌وگو با گلاوکن:  

سقراط: گمان نمی‌کنم که تو مانندِ توده‌ی مردم٬ بر این باور باشی که جوانان٬ بر اثر آموزه‌های سوفیست‌ها٬ تباه می‌شوند؛ یا بپذیری که یک یا چند کس می‌توانند جوانان را تباه کند. کسانی که این باور را همه‌جا تبلیغ می‌کنند٬ خود٬ تباه‌ترین سوفیست‌ها هستند و جوانان و پیران و مردان و زنان را بر پایه و مایه‌ی میل خود٬ به بار می‌آورند و آنان را به هر راهی که خود می‌خواهند٬ می‌کشانند. 

گلاوکن: کی و چگونه چنین می‌کنند؟ 

سقراط: هنگامی که توده‌ی مردم در یک جا گرد می‌آیند؛ برای نمونه٬ اینان در مجلس‌های سیاسی٬ یا در دادگاه‌ها٬ یا تماشاخانه‌ها یا اردوگاه‌ها٬ یا دیگر مجلس‌ها٬ بر پای می‌ایستند و فریادکنان در میانِ همهمه و غوغای انبوهِ مردم٬ گفتار یا کردار ِ این و آن را بیش از اندازه می‌ستایند یا نکوهش می‌کنند و... 

                                                 افلاطون٬ پولیتیا٬ بند ۴۹۲

قلدرانِ ناتوان

یک طرف٬ با ناتوانان٬ تنــدخوست!            با «توانـا»٬ نـاتـوان‌تــر از کدوست! 

دستِ او٬ بـــر ناتـــوان آیــد فرود!            روبــه‌روی قلــدران٬ گــویــــد درود!

با فــراتــر از خــودش ماننـدِ موش!            با فروتر٬ می‌زند سیلـی به گوش! 

                                                            مثنوی آدم‌ها٬ انتشارات آشیان