بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

نفی سنت‌های گذشته، نفی خود است

بیتی که در زیر می‌آورم، درباره ماضی (یا گذشته) است. هیچ و هرگز نمی‌توان گذشته‌ی خود و گذشته‌ی فرهنگ و کشور خود را، یک‌سره، نفی کرد. بحث این نیست که گذشته‌گرا و سنت‌گرا باشیم. بحث این است که «گذشته»، چه بخواهیم و چه نخواهیم، کم یا بیش، همراهِ ماست. به قدری همراهِ ماست که حتا جنگ با «سنت‌های گذشته» نیز نشان از توجه به سنت دارد! جالب این‌جاست که سنت‌ستیزان نیز دغدغه‌ی سنت دارند اما دغدغه‌ی ضدیت با آن! به سخن دیگر، حکمِ «سنت‌گراهای ضد مدرن»، با «مدرن‌های ضد سنت»، یکسان است: هر دو، اسیرِ غیر متفکرانه‌ی سنت‌ هستند.

حرف‌های معروف اما کلیشه‌یی


حرف‌های کلیشه‌یی:

حرف‌هایی که در میان مردم، به ویژه جوانان، بسیار کلیشه‌یی و مطلق شده‌اند؛ در حالی که نسبی هستند، نه مطلق:

1. مثبت‌اندشی؛ 2. انرژی مثبت؛ 3. به آن‌چه گفته می‌شود، بنگر؛ نه به آن‌ کسی که می‌گوید (اُنْظُرْ الی ما قال؛ و لاتَنْظُرْ الی مَنْ قال)؛ 4. ایرانی‌ها عقب‌مانده و نادان هستند و غربی‌ها پیش‌رفته و دانا؛ 5. راهِ اصلیِ پیش‌رفتِ آدم‌ها، کتاب‌خوانی و آگاه‌شدن است؛ 6. امیدواربودن، تنها راهِ پیش‌رفت است؛ 7. صبر، کلیدِ موفقیت است؛ 8. خواستن، توانستن است؛ 9. ریشه‌ی همه‌ی مشکلات، خودِ انسان است؛ 10. ملت، نیاز به قهرمان ندارد بل‌که خودش باید قهرمان باشد؛ 11. قانونِ جذب؛ 12. تنها کسی که می‌تواند به تو کمک کند، خودت هستی؛ 13. ما کتاب‌خوان نیستیم اما غربی‌ها کتاب‌خوان هستند؛ پس پیش‌رفته‌اند.
این حرف‌ها، البته، کم یا بیش، درست هستند؛ اما نه همواره، و نه یکسان درباره همه‌ی آدم‌ها، و نه در همه‌ی زمان‌ها و مکان‌ها. شاید در پست‌های آینده، کم‌کم بگویم که چرا این‌ها مطلق نیستند.