بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

مقایسه حلاج و مولوی و حافظ


چند بیت از مثنوی آدم‌ها، دفتر سوم:



حافظ شـیــراز و حلاج شـهـیـــر

هر دو شیــرند و دلیرند و کبیــر


آن یـکــی، رند است و ایــن یــک، آشکار

سهم آن، «گفتار» و این یک، «چوب دار»


حافظ از حـلاج، واقـع‌بیــن‌تـر است

اجر رُک‌گویی نگر؛ چوبِ تر است!


پیـــر بلخ، اما، دلـیــــری عاشق است

گاه، عاقل؛ لیک اغلب: مستِ مست!


او به ژرفا می‌رود بس پر شتاب

یـکه‌تـاز و بــی‌توقف؛ بــی‌نـقاب


حافظ اما رنـدِ عالَـم‌ســـوزِ ماست

گاه، تردامن؛ گهی، محو خداست


پیر ما: بالاتر از هر صلح و جنگ

خار خار رنــد ما: فرهنگ و ننگ


پیـــر ما: در عمـق اقـیـانوس جان!

رنـد ما: «جـادوگــــری» بـا واژگـان!


پیـر بلخ ما ز تلخی‌ها جداست

جان‌ْ‌فزا و جانْ‌نواز و جانْ‌رُباست


رند ما، گه تلخ؛ گاهی بس شکر!

روبـه‌روی رنـــد، انــدازم سـپـر!

...

دفتر سوم، ص 71



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد