من اکنون برای پایاننامهام سخت به دنبال استاد راهنما هستم! ... و ... پیدا نمیکنم که نمیکنم! ... همه، ماشاءالله، متر در دست گرفتهاند و مسابقه گذاشتهاند و روزومههاشان را سانت به سانت اندازه میگیرند! همه ماشاءالله چهار صفحه رزومهی فارسی و پنج صفحه رزومه انگلیسی و شش صفحه رزومهی شغلی و کنفرانسی و جایزهیی و همایشی دارند! ... و من، سخت به دنبال استادی هستم که متراژِ رزومه و افتخارش کم باشد! ... من استادِ کمرزومه میخواهم! ... من استادِ کمروزمه را دوست میدارم! ... من از افتخار میترسم! ... به من حق بدهید! ... واژهی افتخار، مرا یادِ واژهی انتحال میاندازد! ...
سلام دکتر هادی عزیز.
ارادتمندم همواره.
نگاهتان عالی است. حق با شماست.
زنده باد. گل
سلام.
کاش رزومه اخلاقیات هم داشتیم...
زیبا گفته بودید دکتر هادی عزیز.
سلام مستوره خانم؛
البته همه میدانیم که مشکل، از رزومهداشتن نیست. مسئله این است که اگر آقایان، «متر» را زمین بگذارند، مشکل حل میشود!