بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

نعمتِ غفلت


بیت‌هایی از دفتر سوم مثنوی آدم‌ها، که انشاء الله تا یک یا دو هفته‌ی دیگر به بازار می‌آید:




آدمی، ناف‌َش به «غفلت» بسته است

گاه، هوشیار است؛ گاهی، مستِ مست!

 

بی «فراموشی»، جهان، غم می‌شود

زندگــی، بــــی آن، جهنم می‌شود

 

بی «فراموشی»، نفهمی «هوش» را

در نیابی بـــی «تحمل»، نوش را

 

 بی‌گمان «از یاد بردن» کیمیاست

زخم‌های سختِ جان‌ها را دواست

 

رازها یـــک‌سـر اگر افشا شود

بی‌گمان مرگِ حیات امضا شود

 

مُلکِ جان، بی ماهِ لغزش، ظلمت است

از نگاهی ویژه، لغزش، نعمت است

 

 

آری؛ این غفلت، سه گونه است و سه جور

یک: «فراموشـــــی»؛ دو: «لغزش»؛ سه: «حضور»

 

این سِــوُم، امــا، از آنِ عـارف است

غفلت از «عینِ حضورِ هاتف» است

 

غفلتِ عارف، ز غفلت‌ها جداست

فاصله، از اوج پستی تا خداست!

 

لیک غفلت، غفلت است ای غافلان

فرق، در رتبه است؛ نه در اصلِ آن

 



 

نظرات 1 + ارسال نظر
a یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1393 ساعت 08:58 ق.ظ http://didareashena.blogsky.com

سلام
میخواستم نظرتونو در مورد نوشته هام بدونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد