هادی عزیز وبلاگت رو خوندم از کتاب مثنوی آدمها که همین حالا باش اشنا شدم و هنوز نخوندمش خوشم میاد یه جورایی منو یاد یه کوبیسم و حجم گرایی فریاد گونه میندازه بازم به وبلاگت میام و خوشحالم که به طور اتفاقی با وبلاگت آشنا شدم ممنون میشم که تو هم به وبلاگ من سر بزنی
درود هادی عزیز. تمایز دقیقی میان زرپرستی و زرخواهی برقرار کرده اید. اگر بخواهم نقدی بکنم باید بگویم دوست داشتم مصراع آخر چنین بود: از رفاقت، چشم ِدل پوشیدن است یا چیزی مثل این. برقرار باشید.
سلام بر جناب دکتر فولادی بزرگوار، دوستِ وبلاگی عزیزم؛ سپاس و صد سپاس از نقدِ ظریفِ شما استاد عزیز. مصراع شما بیشک ادیبانه و ادبیتر است. نمیخواستم بیادبی کنم. گاهی، و فقط گاهی، انگار جز با اینجور کلمهها، حق مطلب ادا نمیشود. به هر روی، ممکن است حذفاش کنم. و شاید هم این نوزادِ دوم، هیچ و هرگز پایاش به دنیای نشر و انتشار نرسد! تا ببینم چه میشود.
سلام
http://1nazar.blogsky.com/
هادی عزیز
وبلاگت رو خوندم
از کتاب مثنوی آدمها که همین حالا باش اشنا شدم و هنوز نخوندمش خوشم میاد
یه جورایی منو یاد یه کوبیسم و حجم گرایی فریاد گونه میندازه
بازم به وبلاگت میام و خوشحالم که به طور اتفاقی با وبلاگت آشنا شدم
ممنون میشم که تو هم به وبلاگ من سر بزنی
سپاس
سر میزنم به وبلاگتون
http://marzbanname.blogsky.com
درود هادی عزیز.
تمایز دقیقی میان زرپرستی و زرخواهی برقرار کرده اید. اگر بخواهم نقدی بکنم باید بگویم دوست داشتم مصراع آخر چنین بود:
از رفاقت، چشم ِدل پوشیدن است
یا چیزی مثل این.
برقرار باشید.
سلام بر جناب دکتر فولادی بزرگوار، دوستِ وبلاگی عزیزم؛
سپاس و صد سپاس از نقدِ ظریفِ شما استاد عزیز. مصراع شما بیشک ادیبانه و ادبیتر است.
نمیخواستم بیادبی کنم. گاهی، و فقط گاهی، انگار جز با اینجور کلمهها، حق مطلب ادا نمیشود. به هر روی، ممکن است حذفاش کنم. و شاید هم این نوزادِ دوم، هیچ و هرگز پایاش به دنیای نشر و انتشار نرسد! تا ببینم چه میشود.
راستی ما که هنوز نتوانسته ایم لطفتان را جبران کنیم، اما کاش زودتر این مثنوی نیز به چاپ برسد و بیاموزیم.
برکات عمرتان روز افزون باد.
وظیفه بود. دعا کنید چاپ شود. دفتر سوم و چهارم نیز چشم انتظار است. و نیز کتابهای ادبی و فلسفی دیگر...
سلام به خوانش چند اثر در مکتب ادبی اصالت کلمه ونقد کتاب بین دو عشق دعوتید .برقرار باشید