در تنــاقــض٬ هشت وحــدت شــــرط دان
در مـعـانــی٬ ایــــــن عــــددهـا پَـــرت دان
نیـــچه را بنــــگر که صــد ضــد گفته است
در هــــوایــــــی پُـــر تـنـــاقض خفته است
این٬ از آن باشـد که ذهـناش خفته است
هر چه بنوشته است٬ جاناش گفته است
مثنوی آدمها
سلام دوست عزیز داشتم تو گوگل سرچ می کردم که به وبلاگ شما خوردم . وبلاگ خوبی داری . به وبلاگ منم سر بزن ممنونم
من نیچه را خیلی دوست دارم و از این جهت که در افقی بسیار بالا پرواز می کند و هر چند جسم او مانند لجن است و جسم همه اینگونه است ولی از درون این لجن گل های نیلوفر می روید.
نیچه به درستی اخلاق را بی بنیاد می دانست و معتقد بود که انسان باید وحشی باشد و فراسوی نیک و بد زندگی کند. زیرا نیک و بد قضاوت ماست و قضاوت نکردن نوعی رهایی و شادی پاک در پی دارد.البته همه چیز را علی السویه به نوعی خوب ببینی.
همان که مولانا هم می گوید.
گر بود اندیشه ات گل ، گلشنی
وقتی اندیشه در یک چیز گل می شود که آن را به نوعی دوست داشته باشی و معجون محبت کیمیاگری می کند و تلخ ها را شیرین و زشت ها را زیبا می کند .
پس همون که پای استدلال چوبینه.. ذهن و عقل همچنان به پیر مرادی مثل جان و دل نیاز داره..
وقتی گفتی نیچه رو بنگر که صد ضد گفته است... یاد لشک کولاکوفسکی افتادم.. در نصور ازش خونده بودم، فیلسوفی بود که از مارکسیسم شروع کرد ولی نمی توان گفت به چه چیز رسید!
گاهی نمی دونی از عدم ثبات و تحول درونی دایمیت باید خوشحال باشی و ببالی و اونو به تعالی ربط بدی، یا اونو نشانه سفوط و اوح حضیض بدونی..
هر چند ریاضت قضاوت نکردن و سکوت، خیلی چیزها رو می آموزانه...
کتاب عالیه واقعا
نمی فهمم بر چه اساس نوشته های نیچه رو با صد ضد میبینید!
نیچه شاید هنرش و غامض گویی اش در همین باشه که به صورت ِ کلی و دو پهلو موضوعات رو بیان میکنه اون هم فقط برای اینکه هرکسی میتونه برداشتی از اون موضوع داشته باشه! این غامض گویی کاملا با غامض گویی های قرآنی البته فرق میکنه که در مورد موضوعات خاص صحبت شده...
نیچه ضد و نقیض حرف زدنش دلیل بر احمق بودن و نفهمیدنش نیست, بل فلسفه اش بر این مبناست که تقریبا همه چیز خاصیت کلی داره و هیچ چیز فی نفسه خوب یا بد یا... نیست...
بدرود
من نگفتهام و هیچ و هرگز نمیگویم که نیچه نفهمیده است. خواست من از این بیت٬ چیز دیگریست