بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

رفته‌ها٬ رفتند؛ اکنون٬ نیستند

رفته‌ها رفتنــــد؛ اکنــون٬ نیستند                   در زمانِ غیر اکنون زیستند

آن‌چه رفته٬ نیست دیگر٬ حالِ ما                   حالتِ انسـان: زبانِ لالِ ما

                                                                                مثنوی آدم‌ها٬ انتشارات آشیان٬ ص ۱۵۱

افلاطون و یکسانی حقوق زن و مرد

هیچ پیشه‌ی اجتماعی نیست که ویژه‌ی مرد یا زن باشد. توانایی پرداختن به کارها و پیشه‌ها گوناگون٬ در مرد و زن٬ برابر است و از این دیدگاه [یعنی توانایی پرداختن به کارها]٬ هیچ فرقی میانِ زن و مرد نیست. فقط یک تفاوت هست: زن٬ در هر پیشه‌ای٬ ناتوان‌تر از مرد است [و نه این‌که مرد٬ در یک پیشه٬ توانا باشد و زن٬ در همان پیشه٬ ناتوان]...

[و البته] مرادمان از برابری٬ برابری به معنی مطلق نیست؛ بل‌که مراد٬ برابری برای انجام کارهاست... اگر آشکار شود که اختلافِ زن و مرد٬ در این است که مرد٬ نطفه می‌گذارد و زن٬ می‌زاید٬ در این صورت٬ نمی‌توان گفت که فرقی میان زن و مرد٬ از دیدگاهِ کار و شغل و وظیفه٬ وجود دارد.

                          افلاطون٬ پولیتیا٬ بند ۴۵۵