بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

ستیزه‌ها جنون‌آمیز شده است!

درگیری‌ها و ستیزها و ستیزه‌ها در سیاست و ورزش و فرهنگ٬ بس بالا گرفته است. این‌گونه می‌نماید که این‌چنین ستیز و ستیزه‌ای٬ چندان پیشینه‌ای ندارد. در چندین و جند سال پیش از این٬ ندیده‌ام که آدم‌ها و گروه‌ها٬ این‌گونه جنون‌وار٬ به جان یک‌دیگر بیفتند و پرده‌ها بدرند. مربی تیم ملی جامعه‌ی ما (مایلی‌کهن) نامه‌ای بس تند و بی‌پرده و لات‌منشانه می‌نویسد و نویسنده‌ی بزرگِ ملی ما (دولت‌آبادی) در یک نشستِ سیاسی و گروهی٬ سخنانی کمابیش تند و نه چندان دادگرانه درباره‌ی یک روشن‌فکر دینی (سروش) می‌گوید و روشنفکر دینی‌ ما (سروش)٬ پاسخی بس تند و خشم‌گینانه و کم‌مایه به او می‌دهد. و این٬ از یک سو٬ بسی مایه‌ی اندوهِ همه‌ی ما ایرانی‌هاست. اما از سوی دیگر٬ گویی این ستیزها و ستیزه‌ها هم‌چون فواره‌ای شده است که دارد به فرجام اوج خود می‌رسد. شاید بتوان گفت که جامعه‌ی ایرانی٬ دوران گذار را دیر یا زود٬ و بسا زودتر از زود٬ پشت سر خواهد گذاشت. این ستیزه‌ی موج‌ها و اوج ستیزه‌ها٬ نوید می‌دهد که این اوج و موج‌ها کم‌کم به زمان فرودشان نزدیک می‌شوند. رَوَند و شَوَندِ روی‌دادها٬ با همه‌ی تلخی‌های‌اش٬ چنین می‌نماید که آینده‌ی نه چندان دیر و دورِ ایران و ایرانی٬ آینده‌ای امیدبخش خواهد بود. وضعیتِ کنونی ایران و ایرانی٬ وضعیتی‌ست بس ناامیدانه٬ اما در نومیدی٬ بسی امید است. فضای کنونی ایران و ایرانی٬ فضایی‌ست بس تاریک و شبانه٬ اما پایان شبِ سیه٬ سپید است.

نظرات 2 + ارسال نظر
سیاوش نوروزی چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 06:29 ب.ظ http://espresso.mihanblog.com

نثری جذاب و روان. خیلی زیبا بود استاد.

محسن پنج‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 06:05 ب.ظ http://salambarma.blogfa.com/

سلام
الناس علی دین ملوکهم

به نظر من وقتی رئیس جمهور با ادب و لحن نرمی داشته باشد ، این نرمی در جامعه پخش می شود و مثلا ببینید وقتی مسئولی با سابقه ی خوب به جای پاداش با بی ادبی تمام ، از کار برکنار می شود و یا روشنفکری به تبعید و مهاجرت تن می دهد و یا نویسنده ای ، نوشته اش مدفون می شود ، .... همه ی این ها تبدیل به خشم می شود .
اما خوشابه حال صابران که همه ی این رویدادها را از خدا می بینند و به آنها خوش آمد می گویند و اخلاقشان تند نمی شود و شکوه ای از خلق نمی کنند.

نکته هم‌این است آقا محسن. شهریاران اگر با ادب باشند٬ ادب‌شان به شهروندان سرایت می‌کند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد