بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

دوزخ و جنت در مثنوی آدم‌ها

                    

چند نکته:
1. مصراع دوم، دو جور خوانده می‌شود: الف) پرده را بردار؛ اکنون دیدنی‌ست؛ ب) پرده را بردار اکنون؛ دیدنی‌ست.
2. تفسیر عرفانیِ مصراع دوم: مراد از «پرده»، پرده‌ی «ماده و مادیت» است. جهانِ ما، جهانِ ماده است؛ و «ماده»، جلوی دیدنِ بهشت و جهنم را می‌گیرد. و عارفان، کسانی‌ند که این پرده را کنار زده‌اند. اگر هم‌ْاکنون، پرده‌ی پندارِ ماده کنار برود، بهشت و جهنم دیده می‌شوند. بهشت و جهنمی که در دین آمده است، در جا و مکانِ خاصی نیست. هم‌ْاکنون، همه‌ی آدم‌ها، یا وسطِ بهشت هستند یا وسط جهنم. پس از مرگ است که چشمِ جانِ آدم‌ها می‌تواند بهشت و جهنم را (که از پیش نیز بود) می‌بیند.
3. تفسیرِ عُرفیِ مصراع دوم: مراد از «پرده»، پرده‌ی «غفلت» است. جهانِ ما جهانِ غفلت است. و «غفلت»، جلوی دیدنِ سُویه‌ی بهشتی و جهنمیِ رفتارها را می‌گیرد. و آدم‌های بیدار، کسانی‌ند که این پرده را کنار زده‌اند و لایه‌ی زیرینِ رفتارها را چیزی جز بهشت یا جهنم نمی‌بینند. یعنی هر رفتار و گفتارِ خوب یا بد را خودِ جهنم یا خودِ بهشت می‌بینند. تعبیرِ «واقعی‌بودن»، در مصراع نخست، اعم از آن است که به جهانِ دیگر، باور داشته باشیم یا نداشته باشیم. اگر باور هم نداشته باشیم، این جهانِ کنونیِ ما، سرشار از چیزهای دوزخی و بد و زشت، و چیزهای بهشتی و خوب و زیباست. فقط باید پرده‌ی غفلت را از جلوی چشمان‌مان برداریم تا بهشت و جهنم را در رفتارها و گفتارها و ... ببینیم. به یاد آورید وقتی را که از کوره در رفته‌اید و بسیار عصبی شده‌اید. آیا این، خود، همْ‌آن جهنم و دوزخ نیست؟!



                                                        



«دیگری» و نفی فلسفیِ مونولوگ در مثنوی آدم‌ها