-
این جهانِ شگفت و آدمیاناش گاهی بس آزارندهاند
پنجشنبه 22 مهرماه سال 1389 00:38
شگفت جهانیست این جهان و شگفت آدمیست این آدم دوپای منطقساز و منفعتباز! ریز و درشتِ این آدمیانِ دوپا٬ بس شگفتاند و گاه٬ بسی آزارنده. هستند آدمیانی که بسیار دم از خِرد میزنند و گاه٬ چنان خِردسوزی میکنند که آدمی درمیماند که اینها چگونه آدمیانیاند! هستند آدمیانی که صد بار دروغ میگویند اما هزار بار٬ دادِ راستی و...
-
دوست و دشمن در کتاب مثنوی آدمها
پنجشنبه 15 مهرماه سال 1389 15:11
ای خدا٬ آن دوستان٬ دشمن شدند! دشـمنـانام را نــگـر؛ بـا مــن شدند!
-
جوفروشانِ گندمنما
یکشنبه 4 مهرماه سال 1389 18:08
آن کـــه در بـازار دارد صــد نـــدا جوفروش است او٬ ولی گندمنـما! مثنوی آدمها
-
نه شهر خراب، نه شهر سراب
یکشنبه 21 شهریورماه سال 1389 20:49
شــهــر را٬ مایــه٬ میانمایـــــه بُوَد جانِ آن پـــرمـایـــــه٬ در ســایـــــه بُوَد من٬ میانمایه؛ تو و او هم٬ چوناین شـهـروندان٬ یکســره٬ اهـــل زمیــــن شهروندان٬ بیـش یا کــم٬ عادیاند مـــردم کامل٬ نـــه از ایـــــــن وادیاند شهر ِ پُر از ناسره: شهــــری خراب شهر ِ سرشار از سره: شهری سراب مثنوی آدمها
-
تنگهی تنگِ زندگی
پنجشنبه 11 شهریورماه سال 1389 05:39
گاه، روزگار، بهقدری بر انسان و جامعه تنگ میشود که هیچ راهِ گریزی نمیماند. همهی درها بسته میشود. در تنگهی تنگِ زندگی، سخت به تنگ میآیی و ناامید میشوی. به هر سو که مینگری، راهی برای رهایی از این بنبست نمییابی. و این مشکل، میتوند در همهی بخشهای زندگی باشد: در زندگی شخصی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی،...
-
رسانهی جمعی٬ جای بیانِ کراماتِ عرفانی نیست
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 14:59
بارها دیدهام که برخی نویسندهها و وبلاگنویسها و سخنرانها سخن از «عرفانِ عملی» میزنند و از کراماتِ معنوی و عملی فلان عارف میگویند و از دیدار با امام زمان و از ... . هیچ و هرگز در پی این نیستم که بگویم اینها راست است یا دروغ؛ اما و دو صد اما: ۱. گفتن اینگونه سخنها باعث میشود تا کسانی که هیچ و هرگز اهل معنا و...
-
خوشی در ناخوشی
جمعه 25 تیرماه سال 1389 19:22
آن که « ذلت در خوشی » را طالب است در نهاناش ناخوشیها غالب است مثنوی آدمها
-
چرا آدمها سخن یکدیگر را خوب نمیفهمند؟
جمعه 11 تیرماه سال 1389 23:25
ما آدمها وقتی نوشتهای را میخوانیم و سخنی را میشنویم، به آن سخن یا نوشته، «گوش نمیسپریم »؛ زبانمان خاموش است اما ذهنمان سخت پرخروش! ما آدمها در گفتوگوها و جدلهایمان سخن یکدیگر را خوب «نمیفهمیم». ما آدمها هنگام شنیدن یا خواندن، بیش و پیش از اینکه بشنویم و بخوانیم، هزار و یک واژه را در ذهنمان نشخوار...
-
در نکوهش قلدری و خشونت
شنبه 5 تیرماه سال 1389 17:05
در کتابِ « مثنوی آدمها » آوردهام که: قـاطــعیت را مَـــدان یـــک قـُلدری خوبخوردن نیست هرگز پرخوری هستند کسانی که با دیگران و یا زیردستانِشان میخواهند چونآن برخورد کنند که آنان را بر جای خودشان بنشانند. از اینرو٬ به جای اینکه استوار و قاطع برخورد کنند٬ قلدری میکنند و خشن برخورد میکنند. اینان غافلاند که با...
-
زندگی چیست؟
سهشنبه 1 تیرماه سال 1389 16:47
زنـدگـی٬ ماهیتاش ناســازی است این٬ ستیزی سخت؛ اما٬ بازی است مثنوی آدمها
-
واقعبینی و آرمانخواهی
پنجشنبه 27 خردادماه سال 1389 22:37
آن که٬ تنــها٬ هست یــک واقــعنگر شیـــــر میدوشـــد ولـــی از گاو نر! او نه واقعبین؛ که یک سوداگر است گوش هوش آرمانخواهاش کـر است جایگاهاش در لجـنزار است و بس غـرق دریــای لجــن٬ زار است و بـس مثنوی آدمها
-
آبِ زلال و عکس چوب
دوشنبه 24 خردادماه سال 1389 10:32
خوب میدانی خودت را؛ خوبِ خوب غــافــل از آبِ زلال و عــکـــس چـــوب! مثنوی آدمها
-
افکنده بر دنیا
شنبه 8 خردادماه سال 1389 13:58
آدمی٬ افکنــــده بر دنیا بُوَد بودنِ او٬ بودِ در «آنجا» بُوَد مثنوی آدمها
-
دکتر سروش٬ سیاست٬ و سبکِ نگارش
سهشنبه 4 خردادماه سال 1389 02:24
آقای عبدالکریم سروش، بهتازگی نامهای به مراجع تقلید نوشته است که چون همیشه، و به گونهای شگفتانگیز، سرتاپا ادبیست! هیچ و هرگز بر آن نیستم که به مایه و محتوای این نامه بپردازم. خواست من از این نوشته٬ نقدِ شکل و روش نوشتاری این نامه است و بس. آرایههای ادبی این نامه، به اندازهای فراوان است که خوانندهی بیچارهی...
-
سه ویژگی همه یا بسیاری از عاشقها
شنبه 1 خردادماه سال 1389 18:41
عاشقان٬ اغلب٬ دلآزاری کنند یا خودآزاری ؛ گهی٬ بازی کنند مثنوی آدمها اگر نتوان گفت همهی عاشقها٬ میتوان گفت بیشترشان این سه ویژگی را ــ کم یا بیش ــ دارند: یا معشوقشان را آزار میدهند؛ یا خود را آزار میدهند؛ و یا غافل و بیخبرند که دارند با عشق و عاشقی و معشوق٬ بازی میکنند.
-
کتابکی خوب از نمایشگاهِ کتاب
دوشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1389 18:31
از نمایشگاه (و بلکه فروشگاهِ) بزرگِ کمابیش تهی (!) مصلای تهران٬ کتابکی گیرم آمد که میتوان اندکی پذیرفت که چندان تهی نبود این فروشگاهِ بزرگِ مصلا. کتاب٬ کتابِ شعر است. ناماش «الف تا ی»؛ و شاعرش جوانکی توانا و خوشذوق به نام « علی اسداللهی » است. با هم ببینیم و بخوانیم یکی از شعرهای خوباش را: تو با کاف٬ کوچکتر...
-
رفتهها رفتند
جمعه 24 اردیبهشتماه سال 1389 20:05
رفتهها رفتند؛ اکنون نیستند در زمـانِ غـیـر اکنون زیستند مثنوی آدمها
-
دینفروشها
دوشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1389 20:43
یــــک طـــرف٬ دیــــــــنداریاش ســـوداگریست از خــــــدای دیــــــــن و از قــــــــــــرآن٬ بــریست دیــــــــــن بـــــــرای او فـقـــط یــــــک ماکت است کــفـر پنــــــهاناش هـــمــیــــــــشه ساکت است راز میــــل او بـــه دیـــــــــن٬ ایــــــــن هست ایـــن بــــشنـــویـــــــــــــد ای...
-
نمایشگاه کتاب و فرهنگِ بادکرده
جمعه 17 اردیبهشتماه سال 1389 16:18
امروز نمایشگاه کتاب بودم. و باز هم ــ چون پارسال ــ حالام بد شد از اینهمه جمعیتِ فشرده و اینهمه علاقهی بس بادکرده و متورم و بسی غیر طبیعی به کتاب و علم و دانش و فرهنگ! گویی تنها اقتصاد نیست که در این دیار٬ متورم است؛ فرهنگ نیز انگار در این دیار٬ سخت متورم و بادکرده است!
-
نیچه و تناقض
سهشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1389 18:58
در تنــاقــض٬ هشت وحــدت شــــرط دان در مـعـانــی٬ ایــــــن عــــددهـا پَـــرت دان نیـــچه را بنــــگر که صــد ضــد گفته است در هــــوایــــــی پُـــر تـنـــاقض خفته است این٬ از آن باشـد که ذهـناش خفته است هر چه بنوشته است٬ جاناش گفته است مثنوی آدمها
-
جنس قلابی و جنس ناب
جمعه 3 اردیبهشتماه سال 1389 17:45
ایــن جــهان٬ بازار باشــــد٬ باب باب جنسِ قلابی در آن؛ گه جنس ناب!! مثنوی آدمها
-
معنای بودن
سهشنبه 31 فروردینماه سال 1389 19:15
« در جهانبودن »٬ همانا٬ بودن است بودنِ بـی دیــگران٬ نفـی «من» است مثنوی آدمها
-
جادهها صاف است٬ اما
جمعه 27 فروردینماه سال 1389 19:26
جادهها صاف است؛ اما٬ بی صفا آدمکها خوب؛ اما٬ بی وفا مثنوی آدمها
-
افلاطون٬ شناخت٬ و پندار
دوشنبه 23 فروردینماه سال 1389 18:38
۱. «شناخت» و «پندار»٬ دو تواناییاند که موضوعشان نیز گوناگون است. شناخت٬ تواناییایست دربارهی باشندهها؛ و پندار٬ تواناییایست دربارهی چیزی که از دید و نگاهی٬ باشنده است و از دیدی و نگاهی٬ نباشنده. به سخن دیگر٬ پندار٬ میانِ «هستی» و «نیستی» است. ۲. هر چیز زیبا٬ از دید و نگاهی٬ زیباست؛ و از دید و نگاهی٬ زشت. پس...
-
تصویر ِ ذهن
یکشنبه 22 فروردینماه سال 1389 14:19
یک دو بودن٬ زادهی «من»ها بُوَد «من»٬ همآن تصویــر ذهن ما بُوَد مثنوی آدمها
-
جان ما و ذهن ما
دوشنبه 16 فروردینماه سال 1389 13:53
جانِ ما ژرفای دریاها بُوَد ذهن ما پیش و پس دریا بُوَد مثنوی آدمها
-
ترس
شنبه 14 فروردینماه سال 1389 14:56
ترس ذهنی٬ بازتــابِ تــرس ماست این نباشـــد ترس؛ ایـن٬ ترسـی خطاست ترس ذهنی٬ یک تصور بیش نیست پس بگو این ترس تو از «ترس» چیست؟! مثنوی آدمها
-
واقعگرایانِ بی آرمان٬ واقعگرا هم نیستند
پنجشنبه 27 اسفندماه سال 1388 13:12
آن که٬ تنــها٬ هست یـــک واقعنگر شیــــر میدوشـــد٬ ولـــی از گاو نر! او نه واقعبین؛ که یک سوداگر است گوش هوش آرمانخواهاش٬ کر است جایگاهاش در لجـنزار است و بس غـرق دریــای لجــن٬ زار است و بـس مثنوی آدمها
-
نوش جان یا نیش تن؟
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1388 17:53
ظاهـــری٬ هم باطنــی دارد سخــن شیـر گویم؛ نوش جان یا نیش تن؟! مثنوی آدمها
-
«من» و صفاتِ «من»
شنبه 15 اسفندماه سال 1388 22:27
«من»٬ همآن «ترسو»ست؛ «ترسو» هم٬ «من» است ســایــــــــه٬ در هستــــــــــــی خــود٬ عکس تــن است مثنوی آدمها