بخشی از فهرستِ «مثنوی آدمها، دفتر دوم»:
فرق «راز» و «مسئله»
عیب برخی فیلسوفها
پیوند «راز»، با «داشتن» و «بودن»
پیوند شعر و شاعر
پیوند ذهن و عین
یک نشانهی امر ذهنی
آرزوی بیهودهی نیکبختی
فلسفهی زیبایی و خوبی
ذهن و عین؛ وجود و ماهیت
تنهای حقیقی
پارادوکس تنهایی دروغین
فرق خودخواهی و ذاتخواهی
«بودن» و «شدن»
هستی همهی انسانها پاک و زلال است
راز تازگی و کهنگی زندگی
دربارهی نوستالژی
این خدا و آن خدا
ریشهی تضادهای درونی
جنگها جنگِ ماهیتهاست و نه هستیها
همهی سخن نیچه
شهید راستین
عشق، نه «دادنی» است و نه "گرفتنی»
عشق: «لابشرط» یا «بشرط لا»؟
عشق، انتخابی نیست
علتِ سردشدن عشقها
آیا عاشق، حق دارد خودش را تحقیر کند؟!
راز طولانیشدن برخی عشقها
زشتیها را میتوان با عشق، زیبا دید
کدام عشق، با عقل، سازگار است؟
پیوند عشق، با دو گونه عقل
عاشق ابله
پیوند همسری و عشق
پیوند دوستی و عشق
دربارهی مهر مادر
آیا مادران، عاشق حقیقیَند؟
صبر نکوهیده
خدای مردهی نیچه
حیرت عاقلان و حیرت عاشقان
مرگ چیست؟
علتهای ترسیدن از مرگ
زندگی چیست؟
مرگِ روانی؛ مرگِ تنی
ذهن و ترس از مرگ
مرگ حقیقی
آنگونه که در پیشگفتارِ دفتر نخستِ "مثنوی آدمها" گفتهام، در آغاز، بر آن نبودم که مثنوی به درازا بکشد و کتاب بشود و به چاپ برسد. آدمها را میدیدم که چه هستند و چهها میکنند و چهها میگویند. پس بر آن شدم که اندکی از آنها و از چیستیِ آنها و هستیِ آنها و از لغزشها و نقص و عیبها و درد و غم و شادی و حالتهای گوناگون آنها بنویسم؛ اما، ناخودآگاه، نوشتنَم کمکم به درازا کشید و صفحههای مثنوی، بیشتر و بیشتر شد. و در این کار، به قدری پُردرد و پُرشتاب و کمدرنگ و احساسی بودم که چندان در اندیشهی وزن و قافیه نبودم. در بخشِ نخستِ "دفتر نخست"، از آدمهای ناقص گفتم؛ و در بخش دومِ آن، از آدمهای عاشق. و سخنگفتن از آدمهای عاشق، مرا به سخنگفتن از لایههای بس گستردهی پنهانِ آدمها کشانید. بخش دوم که تمام شد و کتاب به فرجام رسید و چاپ شد، با خود اندیشیدم که گویی دربارهی این بخش از کتاب، بسی ناگفتهها مانده است؛ ناگفتههایی بس فراوان دربارهی جان و جهان و جمع و جمعیت و فرد و فردیت و تنهایی و مرگ و زندگی و عقل و عشق و دوستی و نفرت و دشمنی و خدا و شیطان و مستی و هشیاری و خوشی و شادی و اندوه و غم و تازگی و کهنگی و عاقلی و ابلهی و خوشبختی و بدبختی و افسردگی و بودن و شدن و ذهن و عین و زشتی و زیبایی و گشادهدستی و تنگدستی و شعر و شاعری و راز و مسئله و سودایی و سوداگری و اخلاق و معنویت. پس بر آن شدم که دفتر دومِ "مثنوی آدمها" را [که در هنگامِ سرودنِ دفتر پیشین، هیچ و هرگز در اندیشهی نوشتنِ آن نبودم؛ به هماین علت، تیتر و عنوان "دفتر نخست"، در آن دفتر نیامده است] بنویسم و بسرایم. اینبار، وارونهی دفتر نخست، کمی درنگ کردم و آن را سنجیدهتر نوشتم و سرودم...
شایسته است که این نکته را نیز بگویم که انگیزهی من از نوشتنِ این مثنوی، بیشتر، بیانِ مضمونهای روانشناسانه و انسانشناسانه و خودشناسانه و ...، با نگاهِ فلسفی بوده است. به سخن دیگر، در این مثنوی، کمتر به زیباییهای شعری، و بیشتر، به معنا و محتوا توجه کردهام. از هماینروست که بسیاری از بیتهای دفترِ دوم را تنها خوانندگانی میتوانند به خوبی و به نیکی بفهمند و دریابند که یا کمابیش با مضمونهای فلسفی و عرفانی آشنا باشند و یا کمابیش برخوردار از ذوقِ فلسفی و عرفانی...