در کتابِ «مثنوی آدمها» اینگونه آمده است که:
متقی٬ بی عشق٬ خسته میشود
عشق٬ بی تقوا٬ شکسته میشود (۱)
آدمها اگر صد نیکی کنند و از دو صد بدی٬ دوری ورزند اما نمکی از عشق در دلشان نباشد٬ ایبسا دیر یا زود٬ خسته و دلمرده و افسرده شوند. از سوی دیگر٬ آدمها اگر عاشق باشند اما دغدغهی پاکی و پالودگی و تقوا و درستی و امانتداری را نداشته باشند٬ دیر یا زود٬ عشقشان به نفرت٬ دگرگون میشود. و البته٬ عاشقی که تقوا ندارد و دلاش پاک نیست٬ باید گفت که او از بن و بنیاد٬ و از همآن آغاز٬ عاشق نبوده است. آن عشقی پایدار است که پایبند به پیمانهای اخلاقی باشد. پیمانهی شرابِ عشق٬ بی پیمان آبِ تقوا٬ دیر یا زود٬ شکسته خواهند شد؛ درست همآنگونه که پیمان آبِ تقوا٬ بی پیمانهی عشق٬ ایبسا به خستگی و دلمردگی و افسردگی بینجامد.
پ.ن:
۱) سید هادی جعفری٬ مثنوی آدمها٬ انتشارات آشیان٬ ص ۱۲۵
در کتاب «مثنوی آدمها»٬ آوردهام که:
خانهی بینور٬ دزدان را خوش است
صیدِ ماران٬ لانههای خامش است
آنگونه که در این بیت٬ آمده است٬ شاید بتوان گفت بنیادیترین نشانهی گسترش تباهی و تبهکاری در یک جامعه٬ این است که در آن جامعه٬ همه یا بسیاری از درهای آگاهیرسانی٬ بسته باشد؛ خبرها یکسویه به مردم داده شود و آدمها یکسویه راهنمایی شوند و درهای دانش و آگاهی٬ بس کم باشد و بسی تنگ. جایی که روشن و پرنور باشد٬ کمتر پیش میآید که در آنجا٬ دزدی و تباهی رخ دهد.
پ.ن:
۱) سید هادی جعفری٬ مثنوی آدمها٬ انتشارات آشیان