چندین و چند ماه است که پشت درهای ارشاد ماندهام. نمیدانم چرا مجوزدادن٬ اینهمه به درازا میکشد! اگر این وضعیت بخواهد ادامه داشته باشد٬ باید ۱۵۰ سال عمر کنم تا بتوانم همه یا بخشی از نوشتههایام را چاپ کنم! یاد چند سال پیش افتادم که به جوانانی که در کنکور قبول نمیشدند، میگفتند: «پشت کنکوریها».
هیچ دل و دماغ نوشتن ندارم. از مثنوی هم بسیار آوردهام. بد ندیدم که از افلاطون بیاورم؛ اگرچه پیشتر آن را آوردهام:
ویژگیهای جامعهی استبدادی:
بردهی «خشم» بودن
بردهی «شهوت» بودن
دنبالهرو بودن
فقیر و تهیدست بودن
همواره در ترس و نگرانی بودن
فراوان بودنِ اندوه و گریه و اشک و ناله
افلاطون، کوتاهشده از کتاب «پولیتیا»