-
دو بیت از کتابِ مانده در ارشاد
یکشنبه 2 بهمنماه سال 1390 22:37
دو بیت از دفتر دوم مثنوی آدمها، که شوربختانه یکسال است پشتِ درهای وزارت ارشاد، مانده است و هنوز مجوز نگرفته است: زرپرستی نیست زرخواهی؛ بدان! ایـــن برای زنــدگــی؛ آن، ضد جان زرپرستی، دوست را نادیدن است پـابـرهـنـه بــر رفـاقـت ریــدن است
-
منطق و قاعدهی عربی
دوشنبه 9 آبانماه سال 1390 11:08
بخشی از کتابِ « پرتوی بر قاعدههای زبان عربی »: کلیدِ طلایی: مستثنای مفرغ، تنها و تنها، در جملههای منفی یا پرسشی میآید. به سخن دیگر، جملهی مثبت و غیر پرسشی، هیچ و هرگز مُفرّغ نمیشود. اما و دو صد اما، دقت کنید و حواستان باشد. وارونهی این سخن، درست نیست. به سخن سنجیدهتر، هر مستثنای مفرغی، منفی یا پرسشیست اما هر...
-
کتابِ تازهام
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 22:56
دفتر دوم مثنوی آدمها هشت ماه است که پشتِ درهای ارشاد، گیر کرده است. و این کتاب ( پرتوی بر قاعدههای زبان عربی )، بیدرنگ و دو روزه ، از ارشاد مجوز گرفت و به چاپ رسید! بخشی از پیشسخن این کتاب: در این کتاب، تلاشام این بوده است که قاعدههای زبان عربی را به زبانی بس آسان و روان و فارسیوار بنویسم و گرهی برخی قاعدههای...
-
پشت ارشادیها
دوشنبه 31 مردادماه سال 1390 16:59
چندین و چند ماه است که پشت درهای ارشاد ماندهام. نمیدانم چرا مجوزدادن٬ اینهمه به درازا میکشد! اگر این وضعیت بخواهد ادامه داشته باشد٬ باید ۱۵۰ سال عمر کنم تا بتوانم همه یا بخشی از نوشتههایام را چاپ کنم! یاد چند سال پیش افتادم که به جوانانی که در کنکور قبول نمیشدند، میگفتند: «پشت کنکوریها».
-
افلاطون و ویژگیهای جامعهی استبدادی
سهشنبه 18 مردادماه سال 1390 19:20
هیچ دل و دماغ نوشتن ندارم. از مثنوی هم بسیار آوردهام. بد ندیدم که از افلاطون بیاورم؛ اگرچه پیشتر آن را آوردهام: ویژگیهای جامعهی استبدادی: بردهی «خشم» بودن بردهی «شهوت» بودن دنبالهرو بودن فقیر و تهیدست بودن همواره در ترس و نگرانی بودن فراوان بودنِ اندوه و گریه و اشک و ناله افلاطون، کوتاهشده از کتاب...
-
خودشناسی در کتاب مثنوی آدمها
شنبه 28 خردادماه سال 1390 16:00
« خــود » بخـواهـی؟ بی صفت ٬ خود را ببین گر چونایــن کـردی٬ نه آن باشــی، نه این
-
نفی فلسفی مونولوگ، در کتابِ مثنوی آدمها
شنبه 24 اردیبهشتماه سال 1390 12:16
زوج باشــد گوهـر هـر " گفتِ " ما یک کلام و یک شنیدن ، جفتِ ما
-
تورم فرهنگی و نمایشگاه بین المللی کتاب
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1390 12:30
سرزمین ما، نه تنها تورم اقتصادی، که تورم فرهنگی نیز دارد! بهتر است سری بزنید به نمایشگاه (ببخشید؛ فروشگاهِ) بین المللی کتاب، تا ببینید این بادکردگیِ فرهنگی را!
-
بدی و منفعت، در کتاب مثنوی آدمها
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1390 15:17
هر بدی ــ چون هست ــ یک نفع ی درش بــی مـنـافع نیــست حیــــوان، آن گـُهاش
-
ماهیت ستمگران در کتاب مثنوی آدمها
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1390 14:53
یــک طــــرف، کــارش ستـــمکــاری بُوَد خـــــون، هـمـــاره، از کفاش جـاری بُوَد بــا فـــراتـــر از خـــــودش: ماننــدِ موش!! بــا فـــروتــــر : مـیزند سیلـی به گوش!!
-
ویژگی آدمها در کتاب «مثنوی آدمها»
سهشنبه 16 فروردینماه سال 1390 22:33
ایـن جهـان را ویژگـی، ایـنگونـه است اندکی خوباند مردم؛ بیش ، مست
-
فلسفهی زشت و زشتی در کتاب مثنوی آدمها
یکشنبه 7 فروردینماه سال 1390 16:21
« زشت »٬ زیبا نیست؛ باشد سودمند گـر نباشـد «زشت»٬ زیبـایــی٬ چـرند!
-
فیض و فضل٬ در کتاب مثنوی آدمها
جمعه 27 اسفندماه سال 1389 16:49
فیض ۱ هـمـــواره نـشـانِ فضـل ۲ نیست فیــض٬ بــی فضـل ار بُوَد٬ جـز هزل نیست هــــر فـضیــلت٬ فیــض حــق باشــد مدام نیــست هـــر فیــضــی فضیــلت؛ والسـلام پ.ن: ۱. خواست من از « فیض »٬ دادههای گوناگونِ اجتماعی و علمی و فلسفی و دینی و ... است. ۲. خواست من از « فضل »٬ خوبی و فضیلت و برتری اخلاقیست.
-
دو گونه ترس در کتاب مثنوی آدمها
شنبه 14 اسفندماه سال 1389 14:30
ترس ذاتی ٬ ترس نـَبْوَد؛ «حالت» است ترس از «ترس» است کز ذهنیت است ترس انسان٬ گر بُـوَد عینــی٬ چه باک؟ ترس ذهنــی جـان نمـایــــد چاک چاک
-
معنای درستِ جنگِ عشق و عقل در مثنوی آدمها
شنبه 7 اسفندماه سال 1389 16:32
عقل خوب و مصلحتبین ، دیگر است جنــگِ عشـق پاک ، با عقـل زر است
-
خار و خوار در کتاب مثنوی آدمها
شنبه 30 بهمنماه سال 1389 16:17
آنکه خاری مـینـهـد بـر دستِ کـَس خوار گردانــد خودش را پیــــش و پس بیـن خـوار و خار٬ یـک واو است و بس تـا ســــرای دیـــــگـر مـا: یـــک نـَفـَس
-
شکِ نظری و عملی در کتاب مثنوی آدمها
یکشنبه 17 بهمنماه سال 1389 15:31
شک اگر در « فلسفیـدن »٬ کــاری است در « عمل »٬ فرجام آن٬ صد خواری است
-
زمانِ غیر اکنون
یکشنبه 10 بهمنماه سال 1389 15:06
رفتهها رفتند؛ اکنون نیستند در زمانِ غیـر اکنــون زیستند مثنوی آدمها
-
نخستین گام زندگی در کتاب مثنوی آدمها
دوشنبه 4 بهمنماه سال 1389 12:30
این٬ نخستیـن گام باشـد؛ بشنویـد [پـرده از ایـن چشم٬ باید برکشید]: خویـش را بشناس اول٬ خویــش را تا بـدانـــی فـــرق نــوش و نیـش را
-
فرق «عاقل» و «عالم ابله»٬ در کتاب مثنوی آدمها
شنبه 2 بهمنماه سال 1389 16:49
عاقـلان را راه٬ راهِ خـــــود بُــوَد عالمِ ابـله چه باشد؟! غـُد بُــوَد
-
زشت و زیبا در کتاب مثنوی آدمها
شنبه 25 دیماه سال 1389 20:15
زشت ــ چون زیبا ــ نمایی از وجود هــر دو مــیچرخنـد در دریای جود
-
یکسونگرها٬ در کتابِ مثنوی آدمها
یکشنبه 19 دیماه سال 1389 23:29
این بشر را بـینهایت حالت است در کفِ یـکسونگرها « آلت » است
-
ماهیتِ «گفت و گفتار» در کتاب مثنوی آدمها
یکشنبه 12 دیماه سال 1389 17:16
زوج باشـــد گوهــر هـــر «گفتِ» ما یک کلام و یک شنـیــــدن ٬ جفتِ ما
-
خـُلق و خـَلق در کتاب مثنوی آدمها
دوشنبه 6 دیماه سال 1389 10:29
خـُلق نیکو٬ گر نباشد٬ دیر و زود خـَلق نیکو را نباشـد هیـچ سود
-
حالت عشق در کتابِ «مثنوی آدمها»
شنبه 27 آذرماه سال 1389 23:22
حالتِ عشق از دلِ حال است و بس عشـقِ آیـنــــده ٬ خیـالــی بـس عبث مثنوی آدمها
-
خیال خوب و خیال بد در کتاب مثنوی آدمها
دوشنبه 15 آذرماه سال 1389 17:21
ایبســـا پـــنــــــــدارها سـود آورد بــهــــــرههـــا را گـاه بــس زود آورد ایبســا پــنــــــــدار ٬ پامـالات کند در تــهِ گــودالِ خـــــود٬ چــاهات کند گر خیال ات با حمـــاقت جفت شد آن خـیـــــالاتِ مـحـــالات مفت شد ور خ یال ات همنشین شد با خِرَد میپَری آن سوی خـُلق نیک و بد مثنوی آدمها
-
وجه شباهتِ عاشق و کودک و پیر و دیوانه٬ در کتاب «مثنوی آدمها»
شنبه 6 آذرماه سال 1389 13:25
« کودک » و « پیر »٬ « عاشق » و « اهل جنون » فــی المــعــانــــی و الخـُـلـُـق٬ لایـَـعـقِـلــون مثنوی آدمها
-
آری؛ این آباد، جای آدم است
دوشنبه 24 آبانماه سال 1389 19:19
آری؛ این آباد، جای آدم است جـا برای آدم کامــل، کم است مثنوی آدمها
-
پیوند «عشق» و «اخلاق»٬ در کتابِ مثنوی آدمها
دوشنبه 17 آبانماه سال 1389 09:33
پیوندِ ژرفِ «عشق» و «تقوا»٬ یا «عشق» و «اخلاق»٬ بس کوتاه٬ از کتابِ «مثنوی آدمها»: متقی ٬ بی عشق ٬ خسته میشود عشق بی تقوا٬ شــکسته میشود مثنوی آدمها
-
خانهی بینور٬ دزدان را خوش است
شنبه 8 آبانماه سال 1389 18:16
خانهی بینور٬ دزدان را خوش است صیدِ ماران٬ لانـههای خامش است مثنوی آدمها