بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

واقع‌گرایانِ بی آرمان٬ واقع‌گرا هم نیستند

آن که٬ تنــها٬ هست یـــک واقع‌نگر           شیــــر می‌دوشـــد٬ ولـــی از گاو نر!  

او نه واقع‌بین؛ که یک سوداگر است         گوش هوش آرمان‌خواه‌اش٬ کر است 

جای‌گاه‌اش در لجـن‌زار است و بس          غـرق دریــای لجــن٬ زار است و بـس

                                                                                    مثنوی آدم‌ها

نظرات 1 + ارسال نظر
محسن جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:33 ق.ظ http://salambarma.blogfa.com/

سلام

آرمان من در ک عمیق تر واقعیت است. درک عمیق تر زمان حال. حس بیشتر محسوسات.
چه بسیار وقت هایی که غذا خوردیم و حس نکردیم و نماز خواندیم و حس نکردیم و راه رفتیم و حس نکردیم . غذا خوردن کاری معمولی است اما می تواند مقدس شود وقتی با احساس باشد با نگاه ژر احساس.(فلینظر الانسان الی طعامه)
طعام ذهن خود را هم حس کنیم. یعنی افکار خود را نظاره کنیم و فکر کنیم.

شاید نتوان زمانِ حال را درک کرد. «حال» را باید بود. «حال» را باید زندگی کرد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد