بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بیت‌هایی از دفتر چهارم مثنوی آدم‌ها (در دست انتشار)



بیت‌هایی از دفتر چهارم مثنوی آدم‌ها (با کمی توضیح)، که دو روز دیگر منتشر خواهد شد:

قـوه‌ی عـقـلِ بشـر، بـس نعمت است
غوطه‌ور در آن شدن هم، نقمت است

به راستی نیاز به توضیح ندارد که عقل، کاملن می‌تواند در شرایط خاصی، به انسان آسیب بزند. پس هم می‌تواند نعمت باشد، هم نقمت و بلا.

قـلب و عـقـل و قـدرت و تـقـدیـر را
در کـنــار هــم بـبیــــن ای بـــی‌نــوا

هم انسان، و هم زنده‌گی، هر دو، بسیار پیچیده‌اند. پس هیچ و هرگز نمی‌توان با توسل به فقط عقل یا فقط قلب یا فقط قدرت یا فقط تقدیر، کار به جایی برد. همه را باید (کم یا بیش) با هم دید.

اختیار و جـبــر، در مــا، درهـم است
جـاده، تا فـرجام، بس پیچ و خم است

ما آدم‌ها نه مختار محض‌یم، نه مجبور محض. همه‌ی ما آدم‌ها، (کم یا بیش) هم مختاریم هم مجبور. 
همه‌ی نکته این است که نگاهی این‌گونه به زنده‌گی، شاید تا حد نسبتن فراوانی، به‌تر و بیش‌تر آرامش بیاورد. آری؛ اختیار و جبر، در ما، درهم است / جاده تا فرجام، بس پیچ و خم است.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد