هنر تربیت٬ هنریست که به کمک آن میتوان روح جوانان را به سویی دیگر گرداند٬ و نه هنری که با آن بتوان در روح٬ نیروی بینایی و شناسایی را نشاند. کسی که به تربیتِ جوانان میپردازد باید بپذیرد که این نیروی بینایی و شناسایی٬ از آغاز در روح آنان هست اما هنوز به سویی که باید باشد٬ نیست. و یگانههنر تربیت٬ این است که در این کار٬ به آنان کمک کند.
افلاطون٬ پولیتیا٬ بند ۵۱۸
هیچ پیشهی اجتماعی نیست که ویژهی مرد یا زن باشد. توانایی پرداختن به کارها و پیشهها گوناگون٬ در مرد و زن٬ برابر است و از این دیدگاه [یعنی توانایی پرداختن به کارها]٬ هیچ فرقی میانِ زن و مرد نیست. فقط یک تفاوت هست: زن٬ در هر پیشهای٬ ناتوانتر از مرد است [و نه اینکه مرد٬ در یک پیشه٬ توانا باشد و زن٬ در همان پیشه٬ ناتوان]...
[و البته] مرادمان از برابری٬ برابری به معنی مطلق نیست؛ بلکه مراد٬ برابری برای انجام کارهاست... اگر آشکار شود که اختلافِ زن و مرد٬ در این است که مرد٬ نطفه میگذارد و زن٬ میزاید٬ در این صورت٬ نمیتوان گفت که فرقی میان زن و مرد٬ از دیدگاهِ کار و شغل و وظیفه٬ وجود دارد.
افلاطون٬ پولیتیا٬ بند ۴۵۵