در کتاب «مثنوی آدمها»، دفتر نخست، بیتی سرودهام که دو معنای کاملن متفاوت دارد. (البته ببخشید که بیت، کمی بیادبیست):
طبع کودک، هر کجا شاشیدن است
گه غـذا را در هــوا پاشـیـدن است
توضیحِ دو معناییبودنِ بیت:
1. اگر تکیه، بر «طبعِ کودک» باشد، در این صورت، مخاطبِ بیت، بزرگسالان است. پس معنای بیت این میشود:
ای بزرگترها؛ شما کودک نیستید که هر کاری خواستید، بکنید. «طبعِ کودک» است که چنین است؛ چون هنوز عقلش رشد نکرده است.
2. اگر تکیه، بر «هر کجا شاشیدن» باشد، مخاطبِ بیت، باز هم بزرگسالان است؛ اما موضوع، دربارهی کودکان و شیوهی تربیتشان است. در این صورت، معنای بیت این است:
ای بزرگترها؛ بگذارید کودکتان (تا جایی که جا دارد و خطر ندارد)، هر کاری خواست، انجام دهد؛ چرا که «هر کجا شاشیدن» و غذا را در هوا پاشیدن و ...، طبعِ کودک است.
توضیحی بر توضیح: کودکان زیرِ شش سال، هوش و تخیل دارند اما عقل ندارند.
اینهم تصویرش:
این بیت، در وصفِ کسانیست که محالاندیشند و متوهمند؛ گویی که میخواهند با دو فنجانِ کوچک، آبِ دریا را بیرون بکشند! یادتان هست که آن بندهی خدا میخواست همهی جهان را مدیریت کند!! ... و اینگونه، از مدیریتِ کشورِ خود نیز باز ماند!!