یک نکتهیی را پیش از اینکه بخواهم یکی یکی دربارهی مصاحبههای دانشگاهها بنویسم، باید به صورت کلی بگویم تا ناچار نباشم در بیان جزئیات، نام استادی را ببرم و کسی را دلگیر کنم:
برخی استادها کارها و حرفهاشان هیچ و هرگز در خور یک استاد، بلکه در خور یک انسان نبود! ... یکی از استادها در میانهی مصاحبه، و در وسط پاسخ به پرسشَش، به گوشی همراهَش پاسخ میداد و تا 5 دقیقه، هماینجوری صحبت میکرد و انگار نه انگار من دارم با او حرف میزنم! و من مجبور بودم مخاطبَم را استادِ دیگری قرار بدهم. یکی از استادان دیگر، در دانشگاهِ دیگر، وسطِ مصاحبه، و درست روبهروی چشمِ مصاحبهشونده، غذا میخورد! آنهم با سر و صدای فراوانِ لب و دهان و ...!! ... بگذارم و بگذرم و بیش از این نگویم. فقط امیدوارم مسئولان، یک فکری برای این موضوع بکنند. مصاحبهشوندهها انسان هستند و حرمت دارند. باید مسئولانِ آموزش عالی و دانشگاهها، تذکری عملی و بسیار جدی و پیگیرانه به دانشگاهها بدهند تا سالهای دیگر، اینجور کارهای ناپسند، و البته نه چندان زیاد، رخ ندهد.
آزمونِ مستقل دانشگاهِ تهران:
این دانشگاه، یک روز پیش از مصاحبه، از دعوتشدگانِ به مصاحبه، آزمونِ کتبی گرفت. آزمون، آزمونِ خوبی بود. تستی نبود اما تشریحیَش نیز جنبهی حفظی و کلیشهیی نداشت. دو آزمونِ دو ساعته گرفتند: نخستین آزمون، متنی عربی بود دربارهی امکانِ ذاتی و استعدادی و فقری. نیازی نبود ترجمه کنیم. فقط باید متن را میخواندیم و بر پایهی فهممان از متن، به دو پرسش، (به زبان فارسی) پاسخ میدادیم. دومین آزمون، متنی انگلیسی بود دربارهی برهانِ آنسلم. این را نیز باید فقط میخواندیم و بر پایهی فهممان از متن، به دو پرسش پاسخ میدادیم. البته این شیوه، جنبهی منفی نیز دارد؛ و آن اینکه شاید در تصحیح برگه، کمی سلیقهیی برخورد شود؛ و یا خدایینکرده، به برگهیی از برگهها (که گمان میکنم حدود 20 تا 25 برگه بود)، به هر علت و انگیزهیی، عنایتِ بیشتری شود.
در بخش سوم، به مصاحبهی دانشگاه تهران میپردازم.
ادامه دارد
متاسفانه در خیلی از جاها ادب و احترام رعایت نمیشه.به هرحال آدم دیگه از مسئولان فرهنگی این توقع رو نداره.