بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

کفرستیزان و دین‌ستیزان

بسیارند کسانی که عقل و خرد را یک‌سره قربانی تعصبِ دینی و مذهبی خویش می‌کنند. و بسیارند آدم‌هایی که نگاه‌شان به دین٬ نگاهی کینه‌ورزانه و از روی پیش‌داوری‌ست. من هیچ و هرگز نتوانسته‌ام با این دو گروه٬ هم‌دلی کنم. بسیار دیده‌ام آدم‌هایی را که افتخارشان این است که با وجودِ همه‌ی دگرگونی‌ها٬ همواره یک ساز می‌زنند و «صد تحول رخ دهد٬ در یک نت‌اند» (۱). و شیرین این‌جاست که این آدم‌ها آشکارشان بس سخت و ثابت است اما نهانِ‌شان بسی سست و کم‌مایه‌! و البته٬ هستند کسانی از این گروه که کم‌تر این‌گونه‌اند و کم و بیش٬ خویش را دین‌دارهایی خردباور و خردمندهایی دین‌باور می‌دانند؛ اما هنگامی که ژرفای رفتارشان را  می‌نگری٬ می‌بینی که این تعصبِ بی‌جا و پنهان٬ کم و بیش٬ در آن‌ها هست.

نشانه‌‌ی این‌گونه آدم‌ها این است که وقتی دین و دین‌داران نقد می‌شوند٬ تند و باشتاب٬ بر آن می‌شوند که پاسخ بدهند! این‌ آماده‌بودنِ شتاب‌گونه برای پاسخ‌دادن٬ نشانه‌ی آن است که در درونِ‌شان٬ تعصبی پنهان٬ پرورش یافته است:

                مــی‌پرستــد او خـــدا را آشکار

                در نهان٬ ذهن‌اش بُوَد پروردگار (۲)

کفرستیزی‌های این‌ آدم‌ها نه بر مایه‌ای سنجیده٬ که کم یا بیش٬ بر پایه‌ی کینه و دشمنی استوار است. و البته و صد البته٬ نباید کفرستیزی را با دشمن‌ستیزی یکی گرفت. یک کافر٬ می‌تواند دوست یا دشمن باشد؛ هم‌آن‌گونه که یک مسلمان٬ می‌تواند دوست یا دشمن باشد. اگر ستیزی هست٬ باید با دشمنانِ بدخواه و کینه‌ورز باشد و نه با کافرانِ بی‌کینه و ناآگاه. و دشمنانِ بدخواه٬ هم ممکن است در میانِ مسمانان باشند و هم در میانِ کافران.

گروه دوم٬ از گونه‌ای دیگر به خویش ستم می‌کنند. اینان هرچه رنگِ دین و بوی مذهب می‌دهد٬ پیشاپیش و یک‌سره آن را پوچ و نادرست می‌دانند! و شیرین این‌جاست که بسیاری از مردم٬ اینان را بی‌دین می‌دانند! حقیقت٬ جز این است. از دیدگاهِ من٬ اینان٬ نه بی‌دین٬ که ضد دین هستند:

                او بُوَد بی‌دین؛ نه بی‌دین؛ ضد دین

                سر٬ پُر از نفرت؛ دل و جان٬ پُر زکین (۳)

اما و دو صد اما٬ این گروه آدم‌ها از یک چیز٬ سخت غافل‌اند:

                 جزم و سخت و سخت٬ ضدِ مومنان

                 «جزم»٬ ایمانِ نهان باشد؛ بـِدان! (۴)

این‌ها از یک سو٬ سِفت و سخت و با جزمیتِ تمام٬ در ستیز با دین‌داران هستند؛ و از سوی دیگر٬ غافل‌اند که هم‌این جزم و ستیزشان٬ به معنای پذیرش پنهانی دین و دین‌داران است! زیرا همه‌ی حرفِ‌شان این است که دین‌داران٬ جزمی‌اند؛ درحالی که خودشان نیز مصداق هم‌این حکم هستند! 

آری؛ باید به هر دو گروه گفت که:

                 جزمیت٬ در کفر و ایمان٬ بردگی‌ست

                 آدم آزاده٬ غــــــرق زنــــــدگــــی‌ست (۵)

پ.ن:

۱) سید هادی جعفری٬ مثنوی آدم‌ها٬ نشر آشیان٬ ص ۲۲

۲) هم‌آن٬ ص ۲۲

۳) هم‌آن٬ ص ۳۶

۴) هم‌آن

۵) هم‌آن

نظرات 2 + ارسال نظر
محسن جمعه 9 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:17 ق.ظ http://salambarma.blogfa.com/

سلام
هوالاول والآخر
جزمیت٬ در کفر و ایمان٬ بردگی‌ست

آدم آزاده٬ غــــــرق زنــــــدگــــی‌ست

این بیت شما به دلم افتاد و اینکه زندگی کردن تنها با ایمان و یا تنها با کفر ، ممکن نیست بلکه کفر و ایمان دو بال برای پرنده ی زندگی هستند . مردم فقط زنده هستند و زندگی نمی کنند.
در اصول کافی دیدم که گناه ، کفر است و توبه ، ایمان را به قلب بر می گرداند . در حدیثی دیگر در جایی دیگر دیدم که همه ی بنی آدم گنه کار هستند و بهترین گنه کاران ، توبه کنندگان اند.
یعنی در درون همه کفر و ایمان هست و آنچه زندگی را بر ما تنگ می کند جهل و نادانی و انکار حقیقت است.

ماهی سیاه کوچولو یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:38 ب.ظ

کفر ستیزی بر پایه استبداد دینی، خودش عین دین ستیزیه..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد