مثبتاندیشی بهتر است یا منفیاندیشی؟ خشم بهتر است یا خونسردی؟ ترس بهتر است یا شجاعت؟ ... همهی اینها، در گام نخست، بستگی به «خصلتهای ژنتیکی» و «نوع تربیت» دارد. چندان نمیتوان مترِ مشخصی تعیین کرد. از هر دو گروه، آدمهای موفق یا ناموفق داریم. منفیاندیشی اگرچه چندان خوب نیست اما همیشه نیز بد نیست. هنر این است که آن را در جهتِ مفید بیندازیم. گاهی منفیاندیشها عاقلانهتر تصمیم میگیرند. اصولن خشم و اندوه و ترس نیز اینگونهاند. اینها نیز گاهی مفیدند. سرکوبکردن و حذفِ اینها بسیار بد است. تأیید و تشویقِ بینهایتِ شجاعت و شادی و مثبتاندیشی نیز بد است. اندوه یا شادیِ کنترلشده، جسم و روان را برای بسیجِ منابع، آمادهتر میسازد. در دورههای ماقبلتاریخ، بدبینیِ بی حد و حصر یا خوشبینیِ بی حد و حصر، اجداد ما را در برابر موجودات شکارچی، آسیبپذیر میساخت. گاهی منفیدیدن (البته نه بیش از اندازه)، انسان را به جلو میبرد. گاهی منفیدیدن (نه بیش از اندازه)، باعث میشود که انسان، از آسیبی دور بماند. گاهی ترس (نه بیش از اندازه)، انسان را از یک آسیب بزرگ، دور میکند. جالب است که شجاعت و خونسردی و مثبتاندیشیِ بیش از اندازه نیز آسیبزننده است.
شدیدن توصیه میکنم که بر درِ دکانِ کاسبانهی «مثبتاندیشی» نروید. جز خودفریبی، چیزی گیرتان نمی آید. مثبتاندیشی، دروغ نیست، اما همهی داستان، این نیست. کسی که فقط تبلیغِ «مثبتاندیشی» میکند، بدانید که یا دکان باز کرده است یا خود را فریب میدهد. پشتِ جریانِ جهانیِ «مثبتاندیشیِ بیش از اندازه»، کمپانیهای سرمایهدار هستند که فقط به فکر سود و پول هستند. هیچ منطقی و عقلی و عرفِ حقیقی، این را تأیید نمیکند که دنیا فقط بر کاکلِ «مثبتاندیشی» میچرخد. این، دروغی بزرگ است که فعلن متأسفانه، همهی دنیا را فراگرفته است و ملتِ اهل مطالعه (!)، عجیب غرق خواندنِ اینجور کتابها هستند.
باز تکرار میکنم. مثبتاندیشی، به طور کلی، بهتر از منفیاندیشیست، اما نه در هر مکان و نه در هر زمان و نه برای هر کسی و نه در هر وضعیتی. همهی سخن این است که باید صفاتِ مختلفِ منفی و مثبت را مهار و مدیریت کرد. شجاعت و ترس، هر دو، مهار میخواهد. تأکیدِ افراطیِ بر رد یا اثباتِ هر صفتی، به کلی نادرست است. و بزرگترین آسیبِ این تأکیدهای نادرست، خودفریبیست.
سید هادی جعفری امان آبادی (1395/12/23)