بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

بوسه‌ گرگ

گرگی ... بوسه‌ای ... با همه ... و ... بر همه (از من / درباره‌ی هر آنچه که در من / می‌گذرد)

خط خون، از پیشانی تا خاک


به مناسبت سال‌روز جنگ:
 
این عکس، واقعی‌ست. به محض این‌که حسن سفرجویی تیر به پیشانی‌ش‌ می‌خورد، دوستِ رزمنده و عکاسِ ما جنابِ م. الف. کاف (که راضی نیست نام‌ش آورده شود)، با دوربینِ همیشه آماده‌اش، فوری عکس می‌گیرد. فشارِ بیرون‌ریختنِ خون، به حدی‌ تند و سریع است که به نظر می‌رسد یک کسی یک خط سرخِ مستقیم، از پیشانی تا خاک روی عکس کشیده است! نه؛ این عکس، واقعی‌ست!
عکس، در همان زمان، از طرفِ عکاس به مسئولان داده شد تا در مسابقه‌ی به‌ترین عکس شرکت کند، اما شوربختانه، عکس، توسطِ آقایان، مالِ خود شد و به نام و کامِ خودشان، رتبه‌ی اول را به دست آورد! ... آن زمان، فکر می‌کردم آقایان فقط عکسِ شهدا را مالِ خود می‌کنند!! نمی‌دانستم که ... 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد